غریب افتاده تالار قریب است

به مناسبت تاسیس مرکز اسناد و مطالعات دستور زبان فارسی در خانه عبدالعظیم قریب
غریب افتاده «تالار قریب» است

در خبرهای این هفته آمده است که: خانه کهن و سنتی استاد عبدالعظیم قریب در روستای دور افتاده گرکان از توابع شهرستان آشتیان به مرکز اسناد و مطالعات دستور زبان فارسی نامگزاری و با حضور معاون اول رئیس جمهور و رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و جمعی از مسؤولان استان مرکزی افتتاح گردید.

در هنگام افتتاح، رئیس بنیاد ایرانشناسی، جناب آقای دکتر حسن حبیبی نوید دادند که «در هر نقطه ایران که خانه عالم بزرگی وجود داشته باشد، دولت آمادگی دارد که آنرا به یک مرکز علمی‌و تحقیقی برای استفاده محققان تبدیل کند[۱]»

کیست که آشنائی اندکی با «دستور زبان فارسی» داشته باشد و عبدالعظیم قریب را نشناسد و کیست که به زبان فارسی آشنائی داشته باشد و از شنیدن این خبر که خانه کهن استاد، با سبک معماری سنتی دوره قاجاریه[۲]، در روستای گرکان، از این پس محلی خواهد بود که در آن «کتابهای قدیمی، اسناد گرانبهای تاریخی دستور زبان فارسی و … برای استفاده محققان حفظ و نگهداری می­شود» شادمان نشود و بر خود نبالد.

بزرگنمایی کنید

تالار قریب
تالار قریب

استاد عبدالعظیم قریب در سال ۱۲۵۸ در گرکان متولد و در پانزده سالگی به تهران آمد و از نوزده سالگی به تدریس پرداخت. از مجموع ۶۷ سال تدریس زبان فارسی او بیش از نیم قرن در دارالفنون و دارالمعلمین‌­عالی و دانشکده ادبیات و دانشسرای‌عالی دانشگاه تهران بود و سه نفر از دانشجویان نخستین دوره تدریس دانشگاهی وی، ـ خوشبختانه ـ هنوز مستفید و مستفیض می‌نمایند[۳].

نام و عنوان «پدر دستور زبان فارسی» به استاد عبدالعظیم قریب به حق گویا و بجاست، پیش از آن بحث و تدریس دستور و قواعد زبان فارسی جائی نداشت. واژه «دستور» نیز در این معنا و مفهوم به کار نمی­رفت. نام نخستین کتاب استاد قریب نیز «قواعد فارسی، صرف و نحو فارسی» بود.

برای نگارنده نیز ـ چون برای بسیاری دیگر از دانشجویان دیروز ـ که در دانشکده ادبیات و دانشسرای‌عالی سابق درس خوانده‌اند، این خبر یادآور خاطره درس دادن استاد عبدالعظیم قریب، صدای قریب و صفای قریب است. در آن دانشکده، دانشجویانی که زبان و تدریس استاد عبدالعظیم قریب را درک نکرده اند، بی‌­گمان هیچگاه خاطره «تالار قریب» را به عنوان معتبرترین و با شکوه‌­ترین فضاها برای سخنرانی، کلاس، یا جلسه امتحان از یاد نبرده‌­اند.

«تالار قریب» که پس از بازنشستگی وی نامگزاری شده بود، پس از انتقال دانشکده ادبیات به ساختمان فعلی در دانشگاه تهران نیز نام و اهمیت خود را داشت، و در ۲۳ سالی که دانشکده علوم‌اجتماعی در آن محل بود، «تالار‌قریب» همواره «واسطه العقد» بناهای آن مجموعه بشمار میرفت. با نقل و انتقال دانشکده علوم اجتماعی به خیابان کارگر شمالی (جنب پل گیشا) کمتر جلسه یا کلاسی در این محل تشکیل گردید.

زمانی که سازمان برنامه و بودجه با خرید این دانشکده (باغ نگارستان) میخواست آنرا به «کاخ» سازمان برنامه پیوند بزند و نگارنده «حسب‌حالی» را نوشت که «زبان‌­حال» همه دانشجویان آن بنا بود و بی‌­گمان یکی از عامل­‌هائی که در حفظ این مجموعه برای دانشگاه تهران موثر گردید. وجود نام استادان بزرگی چون استاد عبدالعظیم قریب بر تالارهای این نخستین مرکز آموزش عالی ایران بود.

چگونه ممکن بود این یادآوری‌های «حسب‌حال» در حفظ بنا موثر نیفتد:

«… یکی از مستخدمان دانشکده که او نیز مانند من عمری را در‌این سرا گذرانده بود می‌پرسد:‌ آیا «تالار‌قریب»‌و‌«تالارصدیقی» و «مجسمه فردوسی» را با خود به دانشکده جدید می­بریم؟ جوابی نداشتم که بدهم! …[۴]»

«…. و دانشجوئی در نأثر سروده است

غریب افتاده «تالار قریب» است. اگرچه بس «غریب» او «آشنا» کرد.

«… دکتر مظاهر مصفا، در چکامه‌­ای از استادان آدب پرور دانشکده ادبیات و انفاس مسیحائی آنان یادکرده و از جمله می­گوید:

این «فروزانفر»، «مدرس»، این «معین»                       اینک این «عصار» اینک «هوشیار»

این «نفیسی» این «مقدم» این «کیا»                         این «سعادت» این «قریب» نامدار

رفت «بهمنیار» و خالی جای اوست                           شد «قریب» و ماند «تالار قریب»

یافت سامان کار نحو و کار صرف                              صرف شد گر عمر پربار «قریب»

بی‌­گمان جناب دکتر حسن حبیبی هم بخاطر دارند که در سالهای چهل نیز، «موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی» بارها جلسه و شورای پژوهشی را در «تالار قریب» تشکیل میداد و تا زمانی که دانشکده علوم اجتماعی در این محل بود (از۱۳۵۱تا۱۳۷۱)، «تالار قریب» محل برگزاری بسیاری از کلاس‌­ها و سخنرانی­‌ها بود.

در سال ۱۳۷۲، در ششمین جلسه شورای دانشگاه تهران (سه شنبه ۱۵/۴/۷۲) که در این محل ـ در اطاق نخستین شوراهای دانشگاه تهران ـ و به ریاست جناب دکتر محمد رحیمیان تشکیل شد و مقرر گردید که این مکان با حفظ نخستین نام خود، «باغ نگارستان[۵]» به «مرکز اسناد و آثار دانشگاهی» اختصاص یابد و دو تالار بزرگ آن «تالار قریب» و «تالار صدیقی» برای برگزاری سخنرانی‌­ها و کنفرانس‌­های ادبی و اجتماعی آماده گردد. در این جلسه روسای دانشکده‌­ها از این تصمیم استقبال کردند که هر دانشکده‌­ای یک اطاق را انتخاب کرده و در آن سیرتحولی و اسناد و آثار مربوط به آن دانشکده را از آغاز تا به امروز تهیه و تنظیم و عرضه بدارند که متاسفانه …

و آخرین جلسه و مراسمی‌که در «تالار قریب» تشکیل گردید، مجلس یادبود و بزرگداشت دکتر مهرداد بهار بود، در آبانماه سال ۱۳۷۳٫ وی سالها در آن تالار تحصیل و پدرش سالها تدریس کرده بود.

در تابستان امسال با یکی از استادان ادبیات به باغ نگارستان رفتیم. وی درنظر داشت که مقدمات برگزاری سمیناری را درباره «دستور زبان و درست‌­نویسی فارسی» در محل «تالار قریب» فراهم نماید. وقتی که در زرق‌­و­برق آب و رنگ­ها، دیدیم که نوشتار «تالار قریب» که با گچ‌بری برجسته و ظریفی، نزدیک به پنجاه سال بر بالای در غربی تالار، دانشجویان را صلا میزد، تخریب و محو گردیده و نشانی از برگ هویت تالار قریب نیست. پرسش از کارگر و سرکارگر هم پاسخگو نبود، با افسردگی برگشتیم.

امید است حافظه جمعی و نسل‌­هائی که دستور زبان فارسی را با نام یا از زبان عبدالعظیم قریب آموخته‌­اند و یا به دانشکده ادبیات اسبق و نخستین محل لغت‌­نامه دهخدا، یا به دانشکده علوم اجتماعی سابق، گذاری داشته‌­اند، نام استادان و بنیان‌گزاران و ادب آفرینان این مرز و بوم را به فراموشی نسپارند.

سخن را چند بیت از قطعه‌­ای که یکی از دانشجویان ادبیات، در سالهای اخیر سروده و مصرعی از آن عنوان این مقاله است، پایان می‌­برم:

نگارستان بنائی بد کهنسال                     به همت، حکمتش «دانشسرا» کرد

درخت و حوض و آب و نرگس و گل         فضایش را چو بستان با صفا کرد

فضای بوستانش را معطر                       زصد گل، چون «بهار» و «دهخدا» کرد

برای انکه یک گل پا بگیرد                    چه بس گلبان، که پشت خود دوتا کرد

گلستان ادب بود و زمانه                       به صدخواری به خارش مبتلا کرد

غریب افتاده «تالار قریب» است              اگرچه بس غریب او آشنا کرد

شنیدم باغبان پیر این باغ                     به زاری شکوه، در پیش خدا کرد:

«من از بیگانگان هرگز ننالم                  که با من هرچه کرد آن آشنا کرد»

۲۶ آبانماه ۱۳۷۸


[۱] – روزنامه اطلاعات، شنبه ۲۲ آبان ماه ۱۳۷۸٫

[۲] – این خانه که بایستی بیش از صدوپنجاه سال پیش ساخته باشد، در سال ۱۳۷۵ از سوی نهاد ریاست جمهوری خریداری و به فرهنگستان زبان و ادب فارسی واگذار و مورد بازسازی قرار گرفت.

[۳] – نخستین دوره لیسانس در ایران در سال ۱۳۰۷ تاسیس گردید و از ۲۸ نفر فارغ التحصیلان دوره اول، آقایان کما‌‌ل‌­الدین جناب و دکتر یدالله سحابی و دکتر یحیی مهدوی که عمرشان دراز باد، با همه خستگی­های جسمانی مورد مشورت و راهنمائی شاگردان خود قرار می­گیرند.

[۴] – «حسب‌­حال» روزنامه اطلاعات شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۷۱٫

[۵] – در سال ۱۲۲۲ هجری قمری فتحعلی شاه، در خارج شهر تهران بنای «باغ نگارستان» آغاز گردید و محل سکونت تابستانی و نگهداری آثار هنری بود. در زمان وزارت اعتمادالدوله قراگزلو وزیر معارف، تعمیر و محل مدرسه علمیه و سپس دارالمعلمین‌­عالی بود. که به دانشسرای‌عالی و دانشکده علوم و دانشکده ادبیات تبدیل گردید.