درباره‌ی کراوات …

درباره کراوات …

* در زمانهای پیشین، کرواتها یعنی ساکنان منطقه «کرواسی» در یوگوسلاوی فعلی پارچه ای «تاشده» را به گردن می‌بستند که ضمن پوشاندن گردن و جلو سینه نقش دکمه را نیز به عهده داشت.  
* کراوات نه در ایران و نه در هیچ کشور دیگر، علامت و نمادی (سمبلی) برای دین و مذهب و مسلک خاص نبوده است.  

در مصاحبه‌­ای که خبرنگار روزنامه فرانسوی فیگارو، با حجه‌­الاسلام کروبی، رئیس محترم مجلس شورای اسلامی‌به­‌عمل آورد، از جمله می­پرسد: «… مسأله بعد هم مسأله کراوات در خیابان است، که زیاد شده، آیا این به آن معنا می­باشد، که انقلاب اسلامی‌تمام شده است.[۱]» آیا خبرنگار محترم، این سئوال را برای خوانندگان روزنامه فیگارو هم به عنوان یک «مسأله» مطرح ساخته است؟ اگر وی به یکی از فرهنگهای زبان فرانسه ـ مثلاً لاروس یا لیتره ـ مراجعه می­کرد، به‌­آسانی متوجه می­شد که کراوات نه ایرانی است، نه فرانسوی نه ربطی به مسیحیت یا اسلام و انقلاب دارد. در اینجا بدون اینکه، به عنوان موافق یا مخالف، به «ارزیابی» پرداخته شود، بی معناست که به تاریخچه پیدایش و سیر تحولی و نحوه ورود کراوات به ایران اشاره نمود. در زما‌نهای پیشین، کراوات­ها (croate) یعنی ساکنان منطقه کرواسی (creasel) در یوگوسلاوی فعلی، پارچه تا­شده<­ای را به گردن خود می‌­بستند که ضمن پوشاندن گردن و جلو سینه، نقش دکمه را نیز به‌­عهده داشت، و بایستی پیش از پیدایش دکمه در این منطقه باشد. به تدریج در اثر «اشاعه» به مناطق دیگر اروپا راه یافت و در کشورهای مختلف به نام‌های متفاوت نامیده شد، در انگلستان به گره‌­گردن (Neak Tie) در فرانسه کراوات (Cravate) و در روسیه کلستوک و بعدها با تغییراتی که بنا بر ذوق و سلیقه و مد در آن به عمل آمد، به مرور به صورتهای مختلف موازی، مستطیل، لوزی، پهن، باریک یا به شکل پروانه (پاپیون)، جلوه کرد و از نظر رنگ نیز مفاهیمی‌پیدا کرد (کراوات مشکی نشانه سوگواری است کراوات قرمز، نشانه شادی) (در بعضی از کشورها، جوانانی که می­خواستند روحیه «مبارز» و «انقلابی» در خود نشان دهند، کراوات سرخ یک رنگ می‌بستند) و بالاخره برحسب حوزه فرهنگی سن و منزلت اجتماعی دگرگونی‌هائی را پذیرفت و امروز قسمتی از لباس و آرایش رسمی‌اروپائی و جهان غرب را تشکیل می­دهد. با پیشرفت سریع صنعت و اهمیت کشورهای صنعتی غرب، سلیقه‌­ها و مدهای پوشاک آنان نیز ـ هرچند که در شمار فرهنگ غیر­مادی است ـ به شرق و از جمله ایران راه یافت. در دوره قاجاریه، به وسیله تحصیل کرده‌­های خارج و اروپا رفتگان، به ویژه فرانسه رفته‌­ها، مجموعه کت و «فکل» (Faux-col یعنی یخه مصنوعی) و کراوات، در ایران باب شد. این کلمه‌­های فرانسوی نیز مانند: «دوسیه»، «پروگرام»، «پرسنل»، «مرسی» و ... در زبان فارسی راه یافت. در بعضی از مناطق مانند رشت و بندر انزلی، اصطلاح «فکل گراخمال» (یعنی یخه آهاری که جز اول فرانسوی و جزء دوم آن روسی است) جا باز کرد. فکل که یخه‌­ای لب‌­برگشته، سفید رنگ و مجزا از پیراهن بود، با دکمه‌­ای به پشت یخه پیراهن متصل می­شد و به همین صورت هم به ایران آمد. کم‌­کم یخه برگشته به پیراهن دوخته شد و به صورت امروزی درآمد که به آن در ایران «پیراهن یخه‌­دار» می‌­گویند (در ایران، اصطلاح فکل را عامه مردم برای آرایش موی سر مردان نیز به‌­کار می­برند.) (اصطلاح «فکلی» در مورد کسانی به کار می‌رفت که کت[۲] و فکل و کراوات و شلواری همرنگ داشتند. و این مجموعه لباس و آرایش نشانه و معیاری برای مشخص‌­شدن تحصیل کرده­‌ها و کارمندان دولت (غیر از پیشخدمت‌ها) گردید و به تدریج با اجباری‌­شدن لباس «متحدالشکل»، از این مجموعه لباس، کت در بین بیشتر قشرها و صنف‌ها و در بیشتر مناطق ایران ـ اعم از شهری، روستائی، ایلی، با سواد و بی­سواد ـ برای خود جائی باز کرد و جانشین قباهای محلی گردید. ولی کراوات میزان و معیار «مدرسه رفته‌­ها» و «دیپلمه‌­ها» گردید و اگر احیاناً کسی که سواد نداشت کراوات می‌­زد (م‌ی­بست) وسیله تمسخر و گاهی اعتراض دیگران واقع می­شد. به خاطر دارم سالهای قبل از پنجاه بود، در روستای ما (کوه­بنان کرمان) یکی از اهالی از پسرش گله و شکایت داشت که: «هرچه به پسرم می­گویم: صبر­کن پسرجان دیپلمت را بگیر و بعد کراوات بزن، به خرجش نمی‌­رود.» باری، کراوات، نه در ایران و نه در هیچ کشور دیگر، علامت و نمادی (سمبلی) برای دین و مذهب و مسلک خاص نبوده است. اعتراض­ها و عکس­‌العمل‌­هائی که در اواخر دوره قاجاریه برای استهزاء و استخفاف «فکلی»­ها و «مستفرنگ»ها صورت می‌­گرفت و در لباس شعر و لطیفه و کاریکاتور در روزنامه (خصوصاً روزنامه‌­های فکاهی) منتشر می­شد، در واقع کنایه و انتقادی به «فرنگی‌­مابی» بود و نه به عنوان تظاهری ضد­مذهبی. کراوات، همان­طور که اشاره شد، به هر جامعه و کشوری که راه یافت، همراه کت و فکل بود، و هیچ­گاه دیده نشده که با لباسهای محلی و ملی (مانند لباس ژاپنی، هندی، عربی، کردی و امثال آن) کسی کراوات بزند. از جمله لباسهای دیگر، که امروز در بیشتر کشورهای جهان (شاید همه کشورها) برای خود جائی باز کرده شلوار لی (بلوجین) است که گویا در اصل متعلق به سوارکاران یکی از ایالتهای آمریکا (تگزاس) می­باشد، و به تدریج در بیشتر کشورها (شرق، غرب، شمال و جنوب) و در بین قشر عمده­ای از مردم (زنان، مردان، جوانان، پیران) باب شد. این شلوار نیز با لباس­های ملی و محلی پوشیده نمی‌­شود، و ارتباطی با مذهب و ملت و آئین ندارد. با این همه از آنجا که ـ خواه و ناخواه ـ لباس و آرایش و پیرایش، به عنوان نماد و مظهر اجتماعی و فرهنگی معرف سن و جنس و موقعیت اقتصادی و منزلت‌­های علمی‌و اعتقادی و قومی‌و سیاسی نیز می­تواند باشد، مانند همه نمادها و نهادهای دیگر (نهادهای ثانوی)، با انقلاب و واژگونی رژیم شاهنشاهی و استقرار جمهوری اسلامی، تغییر کرد. از این مجموعه، کت و پیراهن یخه‌­دار باقی ماند (چون لباس محلی و سنتی یعنی قبا فراموش شده بود) ولی کراوات به عنوان نماد «محافظه‌­کاری» «غرب­زدگی» و «طاغوتی» جلوه کرد. اگر پیش از انقلاب، کراوات به عنوان یک ارزش قلمداد می­شد، پس از انقلاب بی­‌کراواتی جای آن را گرفت. اگر پیش از انقلاب در بعضی مجالس و محافل افراد بی کراوات را نمی‌­پذیرفتند، بعد از انقلاب برعکس شد. تغییر قابل توجه اینکه یخه­‌باز که در مجالس رسمی‌در ایران (و هم در کشورهای دیگر) ناپسند و علامت بی‌­ادبی بود، جنبه عادی پیدا کرد. باز­گذاشتن دکمه یخه در جامعه سنتی ایران علامت عزاداری و ناراحتی بود. یعنی کسی که عزادار بود، با ناراحتی بزرگی برایش پیش می­آمد، برای نشان‌­دادن اندوه خود، یخه‌­اش را باز می‌­گذاشت، گریبان چاک می­کرد، کلاهش را به زمین می‌­زد. (در بعضی از مناطق ایران شاید هنوز مرسوم باشد که وقتی می‌­خواهند خانواده­‌ای را از عزا بیرون آوردند، دکمه یخه آنان را می­بندند، لباس سیاه عزا در روستاها و شهرهای سنتی مرسوم نبود). در حضور دیگران مخصوصا بزرگترها بستن دکمه یخه شرط ادب بود. امروز هم کسانی که مانند قدیم پیراهن بدون یخه لب برگشته می­پوشند، دکمه یخه را می­بندند. این تغییر به نقش و فونکسیون اولیه کراوات مربوط است. بدین معنی که چون در ابتدا کراوات به جای دکمه بسته می­شده و چنانکه متذکر شدیم، پیراهن‌­های یخه‌­دار، دکمه بالا نداشت، طبعا وقتی که کراوات با گره گردن نبود، یخه باز می­ماند. و این خود بصورت یک «مد» باب شد. به عبارتی دیگر آمدن و رفتن کراوات، باعث بازگذاشتن یخه پیراهن شد که شاهد آن هستیم، در مجامع بین‌­المللی یخه‌­باز اگر حمل بر بی‌­ادبی نباشد، نشانه سهل‌­انگاری و بی‌­توجهی است. چند ماه پیش، در یکی از روستاهای ساوه، به مراسم یک عروسی سنتی دعوت داشتیم، تنها یک نفر کراوات داشت و آن داماد بود. این آرایش تجملی در عین حال علامتی برای متمایز ساختن داماد از دیگران است و در مناطق دیگر نیز مرسوم می‌باشد. بگذریم، این نمود و نماد فرهنگ پوشاک نیز گذراست. کدام قوم و ملت و جامعه است که لباسش، خوراکش، زبانش، آداب و رسومی‌به یک حال مانده باشد؟ اصول بنیادی و حقایق برجای ماندنی، خود دیگر است و به قول مولوی:

قرنها بگذشت و این قرن نوی است – ماه آن ماه است و آب آن آب نیست شد.

مبدل آب این جو چند بار ـ عکس مه در آب دائم برقرار

م ـ ر ـ استاد مرد‌م­شناسی دانشگاه

پی­نویس

۱- روزنامه اطلاعات پنجشنبه ۲ خرداد ماه ۱۳۷۰٫

۲- ما کرمانی‌ها کت را «کوت» می‌­گوییم که به تلفظ انگلیسی آن نزدیکتر است. شاید علت این باشد که کلمه «کت» در اصطلاح محلی به معنی «حفره» است و ممکن است در جمله بندی­ها ناخوش­آیند و نارسا جلوه کند.


[۱] – روزنامه اطلاعات پنجشنبه ۲ خرداد ماه ۱۳۷۰٫

[۲] – ما کرمانی‌ها کت را «کوت» می­گوییم که به تلفظ انگلیسی آن نزدیکتر است. شاید علت این باشد که کلمه «کت» در اصطلاح محلی به معنی «حفره» است و ممکن است در جمله‌­بندی­ها ناخوش آیند و نارسا جلوه کند.