(هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست …)
پس از امتحان درس مردمشناسی فرهنگی (انسانشناسی فرهنگی) در بهمن ماه ۱۳۶۵، برآن شدم که به بهانه تحلیل محتوائی ورقههای امتحانی، نکتهها و ملاحظاتی پیرامون مسائل مختلف دانشجوئی، که برخاسته از سالها تدریس و تجربه و مشاهده است عرضه بدارم. بدیهی است، در این مقوله، منظور مقصر جلوهدادن یا تبرئه نمودن استاد یا دانشجو نیست، بلکه مراد بیان واقعیاتی است که در یک روند تدریجی آموزشی برای خود جائی باز کرده و متأسفانه در مواردی میرود که به عنوان ضابطهئی نهادین مستقر گردد.
بحث پیرامون پرسشها و پاسخهای امتحانی را نمیتوان از شناخت شرایط و مقتضیات تحصیلی دانشجویان، در دوره دبیرستان، نحوه انتخاب دانشجو، اعتبار و ارزشی که مدرک تحصیلی در جامعه دارد، وضعیت اقتصادی استاد و دانشجو و عوامل فراوان دیگر جدا دانست و این شرایط و عوامل، مطمئناً، از نظر نگارنده دور نبوده و خود موضوعی دیگر است که در این مختصر نگنجد.
در این مقوله، توجه به بعضی از امور جنبی امتحان که در عین حال اساسی و بنیانی است، ضروری به نظر میرسد:
الف) رابطه استاد و دانشجو: تحولات مختلف اجتماع ، بهرهبرداریهای منزلتی، اقتصادی و سیاسی که طی سالیان متمادی از دانشگاه و مقام “استادی” دانشگاه، صورت گرفته است، اعتبار و حرمت علمیو منزلت اجتماعی استاد را تضعیف نموده و به دلائل فراوانی، که بر ارباب نظر پوشیده نیست، دانشجو به ندرت اعتماد علمیو اخلاقی به درس و به استاد دارد و غالباً درس و استاد را قسمتی از برنامه دانشگاهی میداند که به او “تحمیل” شده و خواه و ناخواه باید “واحدش را پاس کرد”. تعداد زیاد دانشجو در هر کلاس، پراکندگی و تراکم ساعات درس، در سیستم معروف به ۱۴۰ واحدی (که ناگزیر جائی برای خود باز کرده است). روابط استاد و دانشجو را به کمترین مرحله و به حد رفع تکلیف تنزل داده و شاید تعداد دانشجویانی را که یک استاد میشناسد و به کار و درسشان آشنا است از شمار انگشتان دست تجاوز نمیکند. در کلاس درس نیز گفتگوها و پرسش و پاسخها، غالباً از آرامش و تفاهمیکه لازمه فضای تحصیلی است تهی میباشد. گاهی به حالت اعتراض پرسشی شعارگونه عنوان میشود و کمتر پیش میآید از پاسخی که داده میشود، پرسشکننده قانع شود (در مواردی هم حق دارد که قانع نشود). معمولاً دانشجو معتقد نیست که استاد ورقهاش را میخواند. گاهی بالای ورقه امتحانی، با خط قرمز، مینویسد: “خواهشمند است ورقه مرا بخوانید” و یا این که: “این قسمت را حتما بخوانید”. و یا در مواردی، مطالب پراکنده و سرسری نشان میدهد که نویسنده خواسته است که ورقهاش از نظر کمیت “چشمگیر” جلوه نماید و به قول معروف ورقهاش را “پر” کند که اگر نمره “وجبی” داده شد سرش بیکلاه نماند. در لطیفهها، ریزبینیها و شوخیهای دانشجویان که باید قسمتی از فولکلور دانشجویی دانست، داستانهای فراوانی در نحوه نمرهدادن استادان گفته میشود. مثلاً این که فلان استاد زبان انگلیسی یا زبان فرانسوی اشتباهاً اوراق امتحانی زبان عربی را به خانه برده و نمره داده است، بدون این که متوجه شود مربوط به درس او نیست. با این که فلان استاد بیست سال است که جزوه سی صفحهئی که دارد، درس میدهد و یک کلمه هم کم یا زیاد نکرده است، و از این قبیل[۱].
درهرحال، این تصور که گذراندن درسها اجباری است، دانشجو را وا میدارد که مواظب باشد، مبادا خاطره ناخوشایندی در ذهن استاد باقی بماند و باعث کم شدن نمره گردد، و سعی میکند “جزوه” هر درسی را- حتی اگر مغایر با جزوه درس استاد دیگر باشد، برای استاد همان درس یاد بگیرد و بعد از جسله امتحان هم آن جزوه را دور بیاندازد[۲]. اظهار نظر دانشجویان، معمولاً، این است که “نمره خوب گرفتم” یا “نمره بد داد” . بعد از امتحان تعداد کسانی که به گروه مراجعه میکنند و “اعتراض” دارند کم نیست. این اعتراض داشتنها به قدری متداول شده که بعضی از استادان خود اعلان میکنند: “کسانی که به نمره اعتراض دارند فلان روز مراجعه کنند”. در مواردی که اینجانب، شاهد جلسههای اعتراض “دانشجو به نمره خود و ارائه ورقه و توضیح استاد مربوطه بودهام، جلسه بیشباهت به گفتگوی “طرفین دعوا” در یک دادگاه نبود و هرگز دیده نشد که اعتراض کنندهئی از توضیحات استاد “قانع” شود و یا لااقل، موقع رفتن، تشکر کند.
ب ) مساله حضور و غیاب: بدیهی است که حضور در کلاس و توجه به درس و شرکت در بحث، شرط لازم و اساسی آموختن است. و طبعاً کسانی که در کلاس شرکت نکرده و با خواندن کتاب یا جزوه، سعی میکنند درسی را یاد بگیرند، گذشته از این که زحمت چندبرابر میکشند (و معلوم نیست آخر هم خوب یاد بگیرند)، مقدار زیادی از مطالب و بحثها را که چه بسا گفتنی و شنیدنی و فهمیدنی هست ولی یادداشتکردنی نیست، از دست میدهند و درست بدین منظور است که مقررات و ضوابط دانشگاهی دانشجو را ملزمبه شرکت در کلاس مینماید[۳]. این الزام به حضور در کلاس و پافشاری که معمولا از طرف آموزش و استادان در “حضور و غیاب” میشود، گاه چنین جلوه میکند که گویا منظور از آمدن به کلاس فقط برای شرکت در حضور و غیاب است. دانشجویی که با تأخیر به کلاس میآید، کمتر از رفیق کناریش میپرسد که چه مطلبی قبلاً گفته شده، ولی حتماً میپرسد که آیا حضور و غیاب کرده؟ دانشجویانی که در کلاس غیبت دارند، اگر به استاد مراجعه کنند، برای این است که غیبت خود را موجه سازند و نه برای رفع اشکال[۴].
بدون این که اهمیت و سودمندی حضور منظم دانشجو در کلاس نادیده انگاشته شود، باید یادآور شد، که نمونههای نه چندان کم سراغ داریم که دانشجوئی نتوانسته مرتب در سر درس حاضر شود و با این همه ورقه امتحانی او خوب و رضایتبخش است و برعکس ورقههای ضعیف یا مردود که صاحبان آن به خاطر “حاضر بودن در کلاس” به نمره خود “اعتراض” و یا تقاضای “ارفاق” دارند، کم نیست. ای کاش این شعر که ملهم از تجربهها و باریکاندیشیهای کهن ادب فارسی است و کمتر کسی است از استاد و دانشجو که آن را نداند، مصداق مییافت .
درس معلم ار بود زمزمه محبتی جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را
ج) “جزوهنویسی”: یادداشت برداشتن سر کلاس و یا به اصطلاح “جزوهنویسی”، در سنت تحصیلی آموزشگاههای ما به صورت خلاصهبرداری از مطالب نیست[۵]، بلکه عده زیادی از دانشجویان با زحمت (و گاهی با مهارت) و سرعت میکوشند که گفتههای استاد را، تمام و کمال یادداشت کنند، به طوری که، به قول معروف، حتی یک واو پیش و پس نشود[۶]. در نتیجه کلاس به دیکتهنویسی و تندنویسی خستهکنندهئی مبدل میشود. این یادداشتهای دست و پا شکسته، شاید برای یک بار خواندن در شب امتحان نیز قابل استفاده نباشد. عدهی دیگر نیز به امید این که کتاب و یا “جزوه” مشخصی را استاد برای امتحان تعیین کرده است، نیازی به یادداشتبرداری در کلاس احساس نمیکنند و در تمام مدت درس مینشینند و ظاهراً به درس گوش میدهند. متاسفانه خلاصهبرداری از مطالب کلاس با سخنرانی و نیز شیوه “فیشبرداری” از کتاب که امروز جزو الفبای تحصیل و تحقیق است در دبیرستانها و دانشگاههای ما راه نیافته. از آنجا که مرسوم نیست که استاد فصلهای مختلفی از چند کتاب را به عنوان منابع اصلی درس معین کند و فهرست آن را به دانشجو بدهد که در طول ترم تحصیلی به آن مراجعه نماید، خود استاد، خواهی نخواهی، ملزم است جزوهئی حاوی مطالب و مباحث درس تهیه کند[۷]. این جزوه به وسیله دانشکده تکثیر و تقریباً با ۱۰/۱ قیمت تمام شده در اختیار دانشجو قرار میگیرد. گاهی به علت زیاد بودن جزوهها، مشکلات فنی، کمبود ماشیننویس یکی دو روز به امتحان مانده، جزوه به دست دانشجو میرسد. گاهی چند فصل از یک کتاب (به علت نایاب
بودن کتاب یا علت دیگر) عیناً تکثیر و به عنوان “جزوه” و “پلیکپی” یک درس تعیین میشود[۸].لازم است از دوره دبیرستان به دانشآموزان بیاموزند که چگونه چکیده مطلب و سرخط مبحث را ضمن گوشدادن به اختصار یادداشت نماید و بتواند با مراجعه به یادداشتها به شرح و انشاء موضوع بپردازد. روشی که باعث برانگیختن نیروی ابداع و فهم و بیان علمیمیگردد و نیز از صرف نیرو برای حفظکردن درس جلوگیری میشود، و امروز در غالب دانشگاههای جهان این مساله کاملاً حل شده است.
د) “شب امتحان”: مرسوم است که یکی دو هفته پیش از امتحان، دانشجویان کلاس و کار را تعطیل میکنند. تا به مطالعه بیشتر جزوهها و یادداشتها و کتابهائی بپردازند که در طول چند ماه روی هم انباشتهاند. و این رسمیاست که در همهجا وجود دارد و در روزهای امتحان و یک هفته پیش از آن (که مجموعاً قریب یک ماه طول میکشد) تسهیلاتی مانند، بیشتر بازبودن کتابخانهها[۹] و سالنهای مطالعه و پارکها، برای امتحاندهندگان فراهم میگردد و حتی دید و بازدیدها و روال زندگی روزمره خانوادهها نیز تحتالشعاع “روزهای امتحان” قرار میگیرد. با رواج سیستم “واحدی” و تقسیم سال تحصیلی به دو نیمه سال (دوترم)، ناگزیر دوره یک ماهه امتحانات، برای هر ترم بهوجود آمد. و برای این که با تقویم دانشگاهی هماهنگی داشته باشد (یعنی هفده جلسه کلاس)، طبق برنامه باید تا روز پیش از امتحان کلاسها باز باشد[۱۰].
این فشردگی درسها و کلاسها، و عوامل دیگر کمکم مطالعه و درس خواندن در طول ترم را از بین برد. مثل این که باید کلاسها تعطیل شود تا دانشجویان جزوه و کتاب را باز کنند. به زحمت اتفاق میافتد که دانشجو شب که بخانه میرود، درس همان روز را مرور کند و خلاصه یادداشتهایش را تنظیم نماید، مگر معدودی از دانشجویان. سالن مطالعه و کتابخانه دانشکدهها فقط در روزهای امتحان و یکی دو هفته پیش از آن، مراجعه کننده دارد.
زمانی را که دانشجو برای یادگرفتن یک درس صرف میکند، گاهی بیش از یک شب نیست و اگر برنامه امتحانات طوری تنظیم شود که بین درسها دو یا سه روز فاصله باشد، در این صورت برای یادگرفتن هم دو یا سه روز فرصت خواهد بود. تجربه نشان داده که سطح نمرات ورقههائی که امتحانش با فاصلهئی انجام گرفته به مراتب بیشتر از سطح نمرههائی است که در روزهای پیاپی انجام میگیرد. به عبارت دیگر نوسان نمرهها بستگی به فرصتهای “شب امتحان” دارد، نه به مقدار مطالعه در طول ترم تحصیلی[۱۱].
ه) “تخفیف ” و “ارفاق”: اصطلاح و عمل “تخفیف گرفتن” از بازار خرید و فروش، متاسفانه، به دبیرستانها و دانشگاهها نیز راه یافته و قسمتی از “سنت” جلسههای پایانی ترم شده و در جسله آخر، معمولاً دانشجویان منتظرند که تعدادی از صفحات جزوه یا فصلی از کتاب یا بعضی از کتابها و مقالههائی را که خواندنش توصیهشده، به آنان “تخفیف ” داده شود. با این کهمیخواهند بدانند “قسمتهای مهم” درس کدام است که “حتماً” بخوانند. و هنگامیکه میبینند توجهی به این گونه درخواستها نمیشود. مثل این است که “حقى” از آنان پایمال شده و یا “ظلمی” روا داشتهاند.
اصطلاح دیگری در جریان امتحانات و تصحیح ورقه و نمرهدادن، فراوان شنیده میشود.” ارفاق” است جملههای “به من ارفاق کنید”، “وضع من استثنائی است” و حتی گاهی “به من رحم کنید و مانند اینها که دور از شان و منزلت دانشجو و استاد و دانشگاه است، متاسفانه، زیاد شنیده میشود و یا بالای ورقه امتحانی نوشته میشود و یا احیاناً به واسطه آشنائی و خویشاوندی و همشهریبودن توقع ارفاق میرود[۱۲].
و) امتحان تست: برای سنجیدن معلومات و شیوه تحلیل مطالب، دانشجو باید پرسشهای معینی را در زمان معین، بدون استفاده از کتاب و نوشته و مشورت با دیگران پاسخ “کتبی” دهد. پس از آن با امتحان “شفاهی” نیز نشان دهد که مطلب را خوب فهمیده است. با ازدیاد دانشجو، و پراکندگی درسها در سیستم “واحدی” و کمبود وقت در امتحانات ترم و عوامل دیگر ( که بعضی از آنها در رابطه “استاد و دانشجو” ذکر شد) به تدریج امتحان شفاهی متروک گردید و امتحان کتبی نیز بیشتر به صورت “تست” یا “چندجوابی” که معلومات حفظی و دقت را میآزماید، رایج شد و با رسمیتیافتن آن در امتحانات کنکور، کمکم در بسیاری از امتحانات دانشگاهی نیز راه یافت. در سالهای آخر دبیرستان و “کلاسهای کنکور” کوشش میشود که مطالب آموخته شده جوابگوی “سوالهای تستی” باشد. وجود دفترچههای فراوان “تست کنکور” یا “راهنمای تستهای کنکور” در همه زمینهها، ادبیات، ریاضیات، علوم طبیعی، دینی و … مؤید این مطلب است که درسخواندن به منظور قبولی در کنکور و امتحان است و نه برای دانستن و به کار بستن[۱۳].
گفتیم که سوالهای تستی و چهارجوابی در امتحانات دانشگاهی نیز راه یافت. مثلاً ذکر نام یک دانشمند و نام چهارکتاب یا برعکس نام یک کتاب و چهار نویسنده، و از دانشجو خواسته میشود که در مقابل جواب مناسب علامت (+) بگذارد. بدین ترتیب امتحان علامتگذاری جای تحلیل و تشریح و استدلال و استنتاج را گرفت[۱۴].
سوال تستی کار استاد را نیز آسان میسازد، بدین معنی که هم وقت زیادی برای تصحیح نمیگیرد و هم این که در صورت “اعتراض” دانشجو، میتوان به آسانی علامتهای (+) ورقه را نشان داد و از توضیح دادن و بحثکردن ( که معمولاً هیج اعتراض کنندهئی قانع نمیشود) پرهیز نمود[۱۵].
با ذکر این مقدمات، به تحلیل محتوائی ورقههای امتحانی درس “مردمشناسی فرهنگی” میپردازیم، درسی که معمولاً دانشجویان علوم اجتماعی (گرایشهای جامعهشناسی) در سالهای سوم و چهارم انتخاب میکنند. و بایستی قبلا دروس پایه، و الزاماً درس “مبانی مردمشناسی[۱۶]” را گذرانده باشند.
پرسشهای زیر قسمتی از “سوال امتحانی” را تشکیل میداد[۱۷].
۱- آیا زبان فارسی و زبان اسپرانتو و زبان زرگری را میتوان در شمار فرهنگ آورد؟ چرا ؟
۲- آیا لباس ( اونیفورم) سربازان، جزء فرهنگ جامعه است ؟ چرا ؟
۳- از جدول فیثاغورث یونانی و قانون لاوازیه فرانسوی و لباس هندی، گرفتن کدام یک از آنها، به هویت فرهنگی ما لطمه میزند؟ چرا ؟
۴ – طوطی و کودک هر دو میآموزند که حرف بزنند، آیا هر دو را میتوان را به شمار فرهنگ آورد ؟ چرا ؟
۵- بعضی از زیستشناسان نژادهای انسان را به ۱۷ نژاد اصلی و ۲۹ نژاد فرعی تقسیم میکنند، آیا فرهنگ جوامع را نیز میتوان به اعتبار نژادها تقسیمبندی کرد؟ چرا ؟
در این پرسشها، ملاحظه میشود، که پاسخ “آری” یا “نه” مشکل نیست، بلکه چگونگی استفاده از معلومات و محفوظات و نحوه استدلال و شیوه بیان است که در ترازوی آزمون و سنجش قرار میگیرد.
لازم به یادآوری است که ورقه بعضی از دانشجویان – که متاسفانه انگشت شمارند با تبحر و تعمق و با نهایت رسائی و گویائی نوشته شده. و نمونههائی را میتوان یافت که اگر نگارنده، که خود طرحکننده سوالهاست، میخواست در این محدوده زمانی پاسخ دهد، به این خوبی از عهده برنمیآمد.
[۱] – متاسفانه این داستانها بر اساس نیست و به قول معروف تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها.
[۲] – بعد از یکی از جلسههای امتحانی جزوههائی را که دانشجویان دورانداخته بودند، جمعآوری گردید، معلوم شد که قریب نیمیاز دانشجویان علاقهئی به نگهداری جزوه درسی خود نداشتهاند.
[۳] – طبق مقررات دانشگاهی اگر دانشجوئی 4/1 ساعات درس را غیبت داشته باشد حق شرکت در امتحان ندارد .
[۴] – این اهمیتدادن و کنترل بیش از حد به حضور فیزیکی، گاهی صحنههای خندهآور و در عین حال غمانگیزی را به همراه دارد که نه در شان استاداست و نه در شان دانشجو و نه نظام آموزشی را جدیتر جلوه میدهد.
[۵] – این اولین مشکلی است که دانشجویان ایرانی در دانشگاههای خارج با آن روبرو میشوند.
[۶] – گویا بعضی از استادان نیز چنین انتظاری دارند و عین جملهئی را که گفتهاند از دانشجو میخواهند انشاالله جنین نیست.
[۷] – برای ارتقاء استاد نیز: این جزوه دو امتیار کسب مینماید.
[۸] – یکی ازلطیفههائی که در مورد “جزوه”و “پلیکپی” میگویند، این است: شاگردی از معلم پرسید چرا بعضی از پیغمبران را اولوالعزم میگویند؟ معلم پاسخ داد: برای این که صاحب کتابند، شاگرد پرسید: پس بقیه پیغمبران چه؟ معلم فکری کرد و گفت: بقیه “جزوه”و “پلیکپی” میدادند.
[۹] – در غالب دانشگاههای فرانسه، کتابخانهها در روزهای امتحان تمام ۲۴ ساعت باز است.
[۱۰] – اما عملاً این مقررات انجام نمیشود، بنابر سنت همیشگی کلاسها یک یا دو هفته زودتر تعطیل میگردد.
[۱۱] – در شروع یکی از کلاسها، به دانشجویان گوشزد نمودم که دروس مردمشناسی را بعد از کلاس یا همان شب نگاه کنید و در عوض شب امتحان استراحت نمائید و حتی برای این که ذهنتان آماده امتحان شود، مثلاً به سینما بروید. احساس کردم مثل این که لطیفهئی غیر معقول گفتهام، چون هیچکدام از این دو عمل مرسوم نیست، نه درس خواندن در طول ترم و نه استراحت و میل به آرامش در شب امتحان.
[۱۲] – در جوامع سنتی که معمولاً “روابط”بر”ضوابط” مقدم است، در امور بسیاری این توقعات وجود دارد و چه بسا مشکلگشا است. ولی این پرسش پیش میآید که اگر در ارزیابی تحصیلات، و تجربیاتی چون مدرک تحصیلی گواهینامه رانندگی گواهینامه طبابت، جواز معماری و مهندسی و … به کسی “ارفاق” شود، آیا “ظلمی” فاحش نیست؟ خاطرهئی دارم که ذکر آن بیمناسبت نیست؛ در بعضی از روستاهای فرانسه “مدارس روستائی وجود دارد که شاگردانش یک هفته به مدرسه میروند و هفته دیگر بایستی در امور کشاورزی به پدرشان کمک کنند و در پایان سال از پدر نمره میگیرند که با نمره درسهای مدرسه جمع میشود. در یکی از روستاهای نرماندی به کشاورزی که این نظام آموزش روستایی را برایم شرح میداد، گفتم: با این ترتیب، پسر شما از نصف نمره خاطرجمع است، چون شما “لابد” به او نمره خوب میدهید؟ در جوابم گفت: نه آقا مگر من معلمش هستم که دلم نسوزد و نمره بدهم. من دلم برای پسرم میسوزد، تا خوب یاد نگیرد نمره نمیدهم، فردا باید از این کار نان بخورد.
[۱۳] – در یکی از کلاسهای کنکور دانشآموزی از دبیر توضیحی درباره یکی از مطالب کتاب میخواهد و دبیر میگوید: تا آنجا که اطلاع دارم بیش از ده سال است که از این قسمت سوال نیامده، حالا اگر میخواهید، من توضیح بدهم؟ دانشآموزان، میگویند نه زحمت نکشید وقتی میبینند در امتحان از آن سوال نمیآید، حاضر به گوشدادن نیستند.
[۱۴] – البته در مواردی چون کنکور دانشگاه که تعداد داوطلب صدها هزار نفر است راهی جز این نیست.
[۱۵] – امتحان تستی، مطمئناً، روشی نیست که بتوان با آن معلومات و تجربه و تحلیل علمیو منطقی واستنتاجی دانشجو را سنجید با پرورش داد و چه بسا استعداد و ذوق و سلیقه که به جای شکوفا شدن، سرگرم علامت گذاشتنها میشود.
[۱۶] – عنوان این درس دراصل انسانشناسی فرهنگی است که ترجمه Anthropologie culturelle (به زبان فرانسوی ) و cultural Anthropology (به زبان انگلیسی).
[۱۷] – همچنین جملههایی از یک متن برای تفسیر داده شده بود.