ارزش تاریخی و اجتماعی نامه‌های خصوصی

دکتر محمود روح‌­الامینی

ارزش تاریخی و اجتماعی نامه‌­های خصوصی

واژه «نامه» در زبان فارسی دارای معانی متعددی است، چون کتاب، فرمان مجموعه، مجله، روزنامه[۱] و بالاخره نوشته و «رقعه»ای که شخصی برای مخاطبی معین می­نگارد. در این معنای اخیر است که تحت عنوان « نامه‌­های خصوصی» موضوع سخن ما در این مقوله می‌­باشد.

نامه­‌های خصوصی و نیز اسناد و نامه‌­های دیگر شخصی و خانوادگی چون وصیت­‌نامه، تقسیم­‌نامه، قباله خرید و فروش، عقد­نامه ازدواج، صورت خرج جشن، عزاداری و … برای مورخان و جامعه‌­شناسان و مردم‌­شناسان منبعی ارزنده است که می‌­تواند، مستقیم یا غیر­مستقیم، انگیزه­‌ها، عوامل و اعتبار رویدادهای تاریخی و اجتماعی و فرهنگی را روشن‌­تر سازد.

نامه‌­های خصوصی را می­توان به سه دسته تقسیم کرد:

۱- نامه‌­هائی که به­‌خاطر داشتن مضمون و محتوای اجتماعی و اخلاقی با کاربرد صنایع و بدایع ادبی و هنری، نویسنده آن به‌ خوبی می‌داند که مخاطبش تنها یک ‌نفر نیست، به­‌عبارت دیگر مخاطب قرار­دادن شخصی معین بهانه یا وسیله‌ای برای اشاعه بیشتر، مؤثرتر و عام‌تر است، که از آن جمله می­‌توان از نامه تنسر [۲] ، نامه عنصر­المعالی کیکاوس به پسرش گیلانشاه معروف به قابوسنامه [۳] ، نامه کندی به المعتصم بالله [۴] ، منشآت، قائم­مقام فراهانی [۵] ، نامه­‌های شیخ محمد­حسن سیرجانی معروف به پیغمبر دزدان [۶] ، نامه‌­های نشاط [۷] نام برد.

به علاوه گاهی نویسندگان و داستان‌سرایان برای آنکه سیر داستانی کتابشان طبیعی و واقعی جلوه نماید، نامه‌هائی را از زبان قهرمان داستان خود عرضه می­دارند. به عنوان نمونه باید به نامه­‌های فراوانی که فردوسی در بیان داستانها آورده است، اشاره نمود[۸].

۲- نامه­‌هائی که پادشاهان و فرمانروایان و شخصیت­‌های سیاسی و اجتماعی به ‌شخص معینی می­‌نویسند و منظورشان اظهار نظر قطعی، مخالفت یا موافقت با یک مسأله اجتماعی و یا اندرز و رهنمودی است، که به واسطه اعتبار نویسنده و اهمیت موضوع، به زودی نشر می­‌یابد. در تاریخ بیهقی، تاریخ یمینی، تاریخ طبری و در«مکاتبات» دوره­‌های سلجوقی، خوارزمشاهی، تیموری، صفوی و قاجاریه نمونه‌های فراوانی از این گونه نامه­‌ها دیده می‌شود[۹]. با پیشرفت صنعت چاپ و انتشار روزنامه و دیگر رسانه‌­های همگانی، گاهی مضمون نامه همزمان به دست مخاطب و عامه مردم می­‌رسد. و امروز شاهد نامه­‌هائی از این­گونه که در لحظه‌ها و موقعیت‌های حساس به شخصی معین نوشته می‌­شود، و منظور آگاهی عموم است، هستیم. «نامه­‌های سرگشاده» را نیز بایستی از این زمره دانست.

۳- نامه­‌های خصوصی و دوستانه، یعنی نامه‌هائی که اشخاص به دوستان و آشنایان و خویشاوندان خود می‌نویسند تا آنها را در جریان خبری قرار دهند، یا انجام کاری را از آنها درخواست کنند و یا محرم رازی یافته­‌اند که با او درباره مشکلات زندگی، قدرناشناسی زمانه و اهل زمانه، کهولت سن و ضعف دوران پیری و … درد دل کنند. و نظرشان این نیست که نامه و نوشته آنها منتشر می‌شود و گاه در نامه تصریح می‌کنند که مطالب نامه خصوصی باقی بماند [۱۰] .

نامه‌­های خصوصی را از چند نظر می­‌توان مورد مطالعه قرار داد:

الف: به منظور شناخت شخصیت‌ها

ب: به منظور شناخت مسیر رویداد­های سیاسی و تاریخی

ج: به منظور شناخت سیر تحولات و تغییرات سنتی و فرهنگی (مادی و غیر­مادی)

د: به منظور شناخت خصوصیات روانی افراد (شخصیت‌­ها)

اینک می‌­کوشیم هریک از زمینه‌ها را با ذکر نمونه، مورد بحث قرار دهیم :

الف ـ شناخت شخصیت‌­ها: مدارک رسمی، بیوگرافی‌ها و اتوبیوگرافی‌ها نمی­‌تواند نظرات و فعالیت‌­های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شخصیت‌های نسل (یا نسل­‌های) گذشته را، آنطور که باید و شاید، روشن سازد. چه‌بسا انگیزه اظهار نظر و علت مخالفت یا موافقت شخصیت‌ها را، در پاره‌ای امور، بایستی در نامه‌ها و یادداشت‌های خصوصی آنان جستجو کرد و تصویر شخصیت‌ها را با مطالعه نامه­‌های خصوصی‌شان دقیق­‌تر می‌توان ترسیم نمود.

ذکر نمونه‌­ها را از کهن‌­ترین نامه خصوصی آغاز کنیم، به روایت هر‌دوت کهن‌­ترین نامه خصوصی که سراغ داریم نامه­‌ایست که «هارپاک» به کورش نوشته و او را تشویق به جنگ با آستیاک شاه (جد مادری کورش) نمود، و برای اینکه نامه به آسانی از قلمرو ماد بگذرد و به پارس برسد،‌هارپاک آنرا در شکم خرگوشی پنهان کرد و نامه‌­رسانی امین در لباس شکارچی توانست آنرا به کورش برساند – کهن­‌ترین شیوه­‌ نامه پنهانی فرستادن! ـ این نامه که هم شناخت شخصیت‌ها و هم سیر رویدادها را روشن­‌تر می­‌سازد چنین نقل شده:

«ای پسر کامبیز، خدا تو را حفظ می­‌کند و الا تو این‌قدر بلند نمی‌شدی. از آستیاک، قاتل خود، انتقام بکش. او مرگ تو را می­‌خواست اگر تو زنده­‌ای از خدا و بعد از او از من است. گمان می‌­کنیم که از قضیه مطلعی و نیز از اینکه با تو چه نوع رفتار کردند و چگونه من مجازات شدم، از اینکه نخواستیم تو را بکشم و تو را به چوپانی سپردم [۱۱] . اگر به من اعتماد کنی، شاه تمام ممالکی خواهی بود که آستیاک بر آن حکم‌رانی می‌­کند، پارسی‌ها را به قیام وادار و به ‌جنگ مادی‌ها بیاور. اگر آستیاک مرا سردار قشون کند کار به دلخواه تو انجام خواهد یافت و هرگاه دیگری را از مادی‌ها به این کار بگمارد، تفاوت نخواهد کرد. چه نجبای ماد از همه زودتر از او بر خواهند گشت و با تو او را از تخت به زیر خواهند کشید. چون در اینجا تمام تهیه‌ها دیده شده، اقدام کن. زودتر، هر چه زودتر»[۱۲].

نامه شاپور دوم به کنستانس[۱۳] پادشاه روم (در سال ۳۵۶ میلادی)، گویاست که شاپور حیله و فریب در جنگ را، حتی اگر پیروزی به دنبال داشته باشد، ناپسند می‌­داند:

«… ما هرگز این عقیده را قبول نخواهیم کرد که گستاخانه گفته‌اید هر پیشرفتی در جنگی اعم از اینکه نتیجه شجاعت و دلاوری یا معلول حیله و تزویر باشد شایسته مدح و تحسین است.»[۱۴]

نامه شاه اسماعیل به سلطان سلیم و روش مسالمت­‌آمیز او که با دلیری و جرأت و همراه با ادب و افتادگی، سلطان عثمانی را بر‌حذر می‌دارد، برای تحلیل­گران جنگی چالدران و شناخت موقعیت و تلاش شاه اسماعیل در پرهیز از مقابله با سلطان عثمانی سندی ارزنده است. وی در نامه مفصل خود یادآور می­‌شود که:

«… مبدأ و منشاء عداوت شما را ندانستم و باعث کدورت معلوم نگشته … و نمی­‌خواستیم شورشی چون عهد تیمور به آن سرزمین طاری شود و هنوز نمی­‌خواهیم، و به این قدر‌ها نمی‌­رنجیم، و چرا برنجیم.» و بالاخره «… فکری بر اصل کرده و به سخن هر کس مقید نشده، اندیشه در اصل نمائید که پشیمانی اخیر مفید نمی‌­شود … و ما از سر دوستی جواب فرستادیم.»[۱۵]

زنده یاد احمد کسروی در تحلیل و تنظیم تاریخ مشروطه در بیان نقش شخصیت‌ها و روند مراحل انقلاب مشروطیت ایران به نامه‌­های فراوانی استناد نموده، از جمله درباره سید محمد طباطبائی می­‌نویسد: « ناصر­الملک نامه‌­ای به طباطبائی نوشت که باید آنرا در اینجا بیاورم. بزرگی طباطبائی و بینائی او در کار از اینجا پیداست که فریب چنین نامه را نخورده و سستی به خود راه نداده.» و نامه را که مفصل است نقل نموده[۱۶].

سختی­‌ها و گرفتاری‌های زندگی معیشتی صادق هدایت را در سالهای تحصیل او در فرانسه، می­‌توان از نامه­‌ای که در ۲۶ فوریه ۱۹۲۹ (۱۳۰۸ شمسی) از رنس[۱۷] به یکی از دوستانش در پاریس نوشته، دریافت:

«… روز­ها را هم پالتو بارانی به دوش گرفته، مثل مرغ شپشک زده، از این اطاق به آن اطاق می­‌چپم. آنهم هیچ نتیجه ندارد. اوضاع پول، یک دینار ندارم. مقدار زیادی مقروض شده­‌ام. هنوز آدرس جدیدم به تهران نرسیده، برای فرستادن این کاغذ باید قرض بکنم، راستی یک قبض ۲۴۰ فرانکی که پول کرایه خانه را داده بودم، دادم به آقای … و بنا شد جواب بدهد یعنی پول را بپردازد از قرار معلوم بالا کشیده است، خوبست اگر رفتی به ‌سفارت در این موضوع گفتگو بکنی که برای یک شاهی هزارتا انگ می­‌اندازم، آخر عمری عجب مکافاتی طی می­‌کنیم. امروز ۵۰ فرانگی هفتگی را دادند، من سه برابر آن قرض دارم آن‌هم از شاگردان ناشناس …»[۱۸]

ب ـ شناخت سیر رویدادهای تاریخی و سیاسی: می‌­دانیم که هیچ رویداد و پدیده تاریخی و اجتماعی، نه ناگهان به وجود می‌­آید و نه به وجود آمدنش به یک یا چند علت و عامل شناخته شده و ظاهری محدود می‌­گردد، بلکه در هر پدیده اجتماعی بسیاری از علل و عوامل مؤثر (سیاسی، اعتقادی، اقتصادی، فردی)، خواه و ناخواه به دست فراموشی سپرده می­شود، یا اصلا ً ظاهر نمی‌­شود. کتا‌‌‌‌‌‌‌ب‌ها، وقایع‌­نگاری‌ها و روزنامه به علل گوناگونی روشن کننده همه عوامل و انگیزه­‌های تاریخی و اجتماعی نیست، رویدادهای تاریخی که علیت و انگیزه واقعی آنها روشن نیست فراوان است.

نامه‌ها و دفتر­های خاطرات خصوصی، در شناخت سیر رویدادها و ارزیابی عوامل بازدارنده یا شتاب‌­دهنده، منبعی غنی و مطمئن برای پژوهشگران به ­شمار می­‌آید. کسروی در نقل یکی از نامه‌­ها اشاره می­‌نماید که: «نامه‌ایی از سید [سید جمال­الدین اسد آبادی] به فارسی در دست است که می‌­گویند هنگام بست‌­‌نشینی در عبد­العظیم به ناصر­الدین شاه نوشته و چون آن نامه انگیزه آمدن سید را به ایران اندکی روشن می‌گرداند، با همه درازیش در اینجا می­‌آوریم.»[۱۹]

در تاریخ مطبوعات ایران، برای نشان ‌دادن اهمیت انتشار مجدد روزنامه صوراسرافیل و علاقه مردم به انتشار آن روزنامه، کافی است به نامه‌ای که دهخدا به ابوالحسن معاضک السلطنه (پیرنیا) در ۱۲۹۷ شمسی از پاریس به لندن نوشته مراجعه کنیم: «… روزنامه صور اسرافیل هنوز نوشته نشده، تقریبا هزار مشتری پیدا کرده، حتی از بخارا هم نوشته‌­اند و روزنامه خواسته‌­اند … از جمله کاغذی از تبریز رسیده که یکصد نمره به رسم علی‌الحساب با اولین پست، روزنامه می­‌خواهند.»[۲۰]

لوسین شیلر[۲۱] در مقدمه‌­ای که بر کتاب «نامه‌­های تیرباران شده­‌ها» نوشته یادآور می‌شود که: «… فرانسویان شکنجه‌­هائی را که «گشتاپو» و «میلیسین‌­ها» و «گروه ویژه» به وطن‌پرستان و مبارزان می‌­دادند، خیلی به سردی و دیر قبول کردند. در این نامه­‌ها، یکبار دیگر، دیده می­شود که جنایات آلمان‌ها از طرف بعضی عناصر پلیس فرانسوی تسهیل و تهیه می­‌شد، و نیز دیده می­‌شود که افسران تیپ‌های مخصوص که از طرف حکومت ویشی [۲۲] تشکیل یافت چه سمی‌[سهمی] در این فشارها و تضییقات داشته­‌اند. بعضی از این نامه­‌ها که در اینجا جمع­‌آوری شده، اسناد تاریخی گران‌بهائی است که از دست اول به دست آمده است. این نوشته­‌ها نشان می‌­دهد که این دژخیمان که بودند و اعمال وحشیانه آنها چگونه بود.» [۲۳]

از نامه‌ای خصوصی که قوام‌السلطنه به مستشار­الدوله (وزیر داخله کابینه علاءالسلطنه که در رجب ۱۳۳۵ قمری تشکیل گردید) بر می­‌آید که وی پیشنهاد والیگری آذربایجان را به قوام‌­السلطنه نموده و قوام قبول آن سمت را در آن هنگام موکول به چند شرط دانسته، اگر این نامه خصوصی را مستشار­الدوله نگاه‌داری نکرده بود و فرزند او آن را به مجله آینده که سهم ارزنده­‌ای در چاپ نامه‌های خصوصی به عهده دارد، نداده بود و نشر نشده بود[۲۴] بی­‌گمان شرایط و موقعیت را، اخبار و روزنامه‌های آن زمان به دست نمی‌­داد. خلاصه­ای از شرایط قوام‌­السلطنه در نامه مورخه پنجشنبه ۹ ذی الحجه ۱۳۳۵ برای قبول والیگری آذربایجان

«۱- هر یک از وزارتخانه‌های محترم، بنده را طرف توجه و اعتماد دانسته درانتخاب مأمورین، تصویب و پیشنهاد بنده را بر حسن ترتیب ادارات محلی شرط دانند.

۲- برای ادارات آذربایجان اشخاص ذیل در این مأموریت با بنده همراه باشند. آقای سردار معتضد، آقای مصد‌‌ق‌­السلطنه، آقای اقتدار­الدوله، شاهزاده عمیدالدوله، آقای مؤتمن لشکر. آقای مکرم­‌الدوله، آقای عمیدالسلطنه، آقای میرزا احمد‌خان مدعی­‌العموم.

۳- بودجه ایالت آذربایجان را برای بنده بفرستند که مراجعه نموده حقوقی که برای مأمورین باید معین شود، پیشنهاد نماید.

۵- دویست نفر قزاق سوار و پیاده مقرر فرمایند با بنده اعزام شوند. پس از ورود به تبریز چنانچه محل حاجت نباشد معاودت به تهران خواهند کرد».

ج ـ شناخت سیر تحولات و تغییرات سنتی و فرهنگی: با تغییر و تطور فکری و فنی و تولیدی، به مقتضای زمان و مکان، اندیشه­‌ها، ارزش‌ها، آداب و رسوم ابزارها، فنون اجتماعی و فرهنگی نیز، بنا بر خصوصیات فرهنگ و ضوابط فرهنگ‌­‌پذیری،[۲۵] تغییر می‌­کند. در این تغییر و تطور، بسیاری از آنها به تدریج به دست فراموشی سپرده می‌­شود. اعمال و رفتارهای متعارف روزانه، معمولا، در نشریه‌­ها و مدارک رسمی‌ثبت و ضبط نمی‌­گردد. نامه­‌ها و اسناد خصوصی و خانوادگی را باید منبعی ارزنده بر شناخت فرهنگی گذشته دانست.

تنها، اندرزهای عنصر­المعالی کیکاوس بن اسکندر، به فرزند خویش است، که از آداب و رسوم مهمان­‌نوازی گیلانیان، در قرن پنجم، ما را آگاه می‌­سازد:

«… تو منشین، تا آنگاه که مهمانان بگویند، یک بار، دو بار، که: بنشین. آنگاه با ایشان مساعدت کن و نان بخور و فروتر از همه کس بنشین … و ما را به گیلان رسمی‌نیکوست، چون مهمانان را به خانه برند، خوان بنهند و کوزه‌­های آب حاضر کنند و مهمان خداوند و متعلقان همه بروند، مگر یک تن از جای دور باز ایستد، از بهر کاسه نهادن، تا مهمان چنان که خواهد نان بخورد.»[۲۶]

کمال­‌الملک انگیزه و شرح تابلوئی را در یکی از یادداشت­هایش برای دکتر غنی چنین می­‌نویسد:

«… ناگاه برخوردم به دو نفر یهودی دوره­‌گرد که مشغول خریدن لباس کهنه بودند. هیکل این دو نفر یهودی جلب توجه بنده را کرد و پس از اندک رقت، با خود گفتم طبیعت مدل خوبی تهیه کرده و بهتر این است که پرده صورت این دو نفر را در حال معامله بسازم، لهذا با ایشان داخل مذاکره شده و هر دو نفر را به روزی پنج قران اجرت، دو ماهه اجیر کردم بردم منزل و مشغول کار شدم. یک نفر دیگر هم برای طرف معامله با ایشان لازم بود، عمو صادق نام سرایدار قفس طیور سلطنتی – که هیکلی مناسب برای این کار داشت منتخب و در مدت دو ماه این پرده تمام شده است.»[۲۷]

باز هم درباره تابلوهای کمال‌­الملک، نامه‌­ای است از ارباب کیخسرو شاهرخ به کمال‌الملک که نشان دهنده توجه و ارجی است که مجلس شورای ملی به نقاش بزرگ ایران و به هنر نقاشی ابراز داشته:

«… با کمال شرمساری هدیه ناچیزی که از طرفی مجلس شورای ملی در مقابل آن احسان گرانبهای هم قیمت جان، که نتیجه بذل توجنات کمال آیات یک عمر عزیز چنان بزرگواری است و برای همیشه در مرکز قلوب ایران و ایرانیت فکر ارزش آنرا پرورش خواهد داد تا به هنگام خود پاداش مدح و ثنای واقعی را از زبان روزگار قیمت­شناس [۲۸] به عرصه بیان آورد … و ادای بهای حقیقی را به روزگار و اولاد و احفاد آینده، باز می‌­گذارد.» [۲۹]

ایرج افشار ضمن انتشار چند نامه خصوصی از دکتر محمد مصدق می‌­نویسد: «نامه‌­هائی که از مرحوم مصدق در مورد آسیاب قریه مبارک آباد بهشتی (واقع در جنوب غربی شهر ری) باقی مانده است، برای نمودن رویه مصدق در ملک‌داری و طرز رفتار با شریک‌الملک و ادب مردم داری او به چاپ می‌­رسد.»[۳۰]

نامه­‌ای که ملک الشعرای بهار در دی‌ماه ۱۳۲۶ از آسایشگاه لزن (در سویس) به حکیم­­‌الملک نخست‌وزیر وقت نوشته، صرف ‌نظر از جنبه­‌های سیاسی و اشاراتی که به «بی­‌رسمی‌­ها» و «دولت‌بازی و کابینه اندازی» دارد، درباره وضع مالی ملک‌الشعرا و مشکلات معالجه بیماری سل در چهل سال پیش، سندی ارزنده است:

«… حال مخلص خوب نیست در لزن که کوهستانی است نزدیک لزان و چند سَناتوریُم دارد و محل علاج مسلولین است، بستری هستم … اطبای اینجا می‌­گویند باید دوای تازه­ای که استروپ تومیسین نام دارد، تازه اختراع شده و مجرب است، تزریق کنم و این دوا بسیار گران و گرمی‌سی، چهل فرانک قیمت دارد، و با ماهی هزار تومان که دولت ارز می­دهد، آن ‌هم ماه به ماه، و باید خرج سناتوریم شود، نمی‌­توان از آن دوا استعمال کرد.»[۳۱]

بالاخره برای آگاهی از وضع کلاس اول دبستان در منطقه آذربایجان (سال ۱۳۴۰) این نامه خصوصی مدرک گویائی است:

«… از وضع کلاس بنویسم، طبق دستور اداره قرار است روزی نیم من نفت به هر کلاس داده شود، تا هم قبل از ظهرها و هم بعد از ظهر­ها در کلاس سوخته شود و گرما دهد. اما این‌جانب در عمل می­‌بینم که این نفت به زحمت تکافوی مصرف قبل از ظهر کلاس را می‌دهد و در بعد از ظهر خودم و شاگردانم مجبوریم پالتو بپوشیم ـ که عده­‌ای ندارند ـ و کلاه سرمان بگذاریم، از طرفی تازه­‌شدن هوای کلاس از واجب‌ها است. چون یک عده بچه قد و نیم قد … کلاس دو پنجره دارد که از کف اطاق دو متر بالاست.» [۳۲]

د ـ شناخت خصوصیات روانی افراد (شخصیت­ها): روانشناسان و روانکاوان، برای مطالعه احوال و ویژگی‌های روانی شخصیت‌های تاریخی، سیاسی و هنری گذشته، از اسناد و مدارکی چون عکس، نوار سخنرانی، و نامه‌­های خصوصی استفاده می­‌کنند. از خلال این اسناد و مدارک، می‌کوشند که خود­خواهی، کم­روئی، اعتماد به نفس، ترس، عصبانیت، متانت و حتی بیماریهای جسمانی[۳۳] گذشتگان را بیابند.

بازَن،[۳۴] که از سال ۱۱۵۴ تا ۱۱۶۰ هجری قمری طبیب نادرشاه و غالباً در سفر و حضر ناظر اعمال و رفتار او بود نامه­‌هائی را به کشیش مافوق خود روژه [۳۵] می­‌نویسد. این نامه­‌ها به نکته‌هائی از حوادث تاریخی و خصوصیات اخلاقی و روانی نادر اشاره دارد که بایستی آنها را از منابع منحصر به فرد تاریخ زندگی نادر به ­شمار آورد:[۳۶]

«… در همین سفر بود که یک کار ظالمانه عظیمی‌از او سر زد. چون در هنگام حمله یک گردنه، شخص پادشاه در معرض خطر خطیری واقع شده بود و تیر از هر طرف به سوی او می‌بارید. یکی از سرداران بدان سوی شتافت و برای حمایت او خود را کمی‌بالاتر از آن جانب که خطر بیشتر بود قرار داد. پس از مراجعت، نادر شاه او را احضار فرمود. سردار مزبور به امید پاداشی که در خور عمل و فداکاری او باشد شرفیاب حضور شد. شاه از او پرسید چرا خود را در پیش من جای دادی؟ آن مرد جواب داد: برای آنکه جان خود را فدا نمایم تا حیات شاهنشاه در مقام خطر نیفتد! نادر شاه خشمگین گردید و گفت: آیا تو مرا مرد جبانی می­‌پنداری؟ آن­گاه فرمود که او را در حال خفه کنند. امر پادشاه اجرا شد. (…) رضا قلی‌میرزا پسر ارشد او در عروسی برادرزاده و برادران خود حاضر نبود. پدرش ظن می­‌برد که او برای کشتن پادشاه و پدر خود قاتلى در کمین گذاشته، شاهزاده شخصا آمده خودرا با آن اطمینان و اعتمادی که بی­‌گناهی در انسان ایجاد می­کند به دست او سپرده بود، ولی سوءظن در محکمه مستبدان حکم سند را دارد. پسر مکرر تهمت کشتن پدر را که به او نسبت می­‌دادند انکار کرد، ولی عدم اعتماد حکم خود را صادر کرده بود و غضب آنرا اجرا کرد. چشمان فرزند بدبخت به فرمان پدر ­کنده شد.» [۳۷]

بالاخره، بازن که در شب قتل نادر در نزدیکی چادر او بوده، در نامه خود به پدر روحانی روژه می­نویسد:

«… طهماسب‌‌قلی‌خان هنوز رخت نپوشیده بود، نخست محمدقلی خان پیش دوید و یک ضربت شمشیر چنان به او حوالت کرد که شاه را سرنگون ساخت و از پای درانداخت، دو یا سه تن نیز از او سرمشق گرفتند. پادشاه بدبخت که در خون خود شناور بود، کوشید که برخیزد، ولی قوت به جای نبود، با التماس گفت: چرا مرا می­‌کشید؟ حیات مرا به من باز گذارید. هر چه دارم از آن شما باشد! …»[۳۸]

نامه­‌های خصوصی مظفر­الدین شاه به دکتر خلیل‌­خان اعلم­‌الدوله (از طبیبان دربار و محرم اسرار مظفرالدین شاه)، علاوه بر روشنگری درباره شخصیت‌ها و سیر رویدادها، این دستخط‌ها می‌تواند بر شناخت روحیه و خلقیات پادشاه قاجار پرتو افکند:

« هو، خلیل ­خان، امروز بعد از رفتن شما اتابک آمد. خیلی خیلی حرف زده شد، لیکن آن مطلبی که به شما گفتم به او نگفتم. آخر، که می‌­خواستم برخیزم به او گفتم … (دو کلمه خط خورده) یک فقره مطلبی بود گفته‌ام به شما می­‌گوید. او هم فرستاده بود پی شما، شما رفته بودید. اگر امشب رفتی آنجا مطلب دست شما باشد. شهر صفر ۱۳۲۱، از سلامت خودت عرض بکن.»[۳۹]

و در نامه­‌ای دیگر:

«قصر دوشان تپه، ۱۳۲۳، محرم. هو، خلیل­‌اعلم، زیارت شما قبول. با وزیر چه گفتید و چه شنیدید. تفصیل را عرض بکنید. کیک را حمید آورد، خیلی ممنون شدم.» [۴۰]

سیر تحول نامه­‌نگاری: اطلاع ما از نامه‌­های خصوصی، در دوره‌­های گذشته، محدود است به نامه‌­هائی که به وسیله مورخان و شاعران و نویسندگان نقل شده و نامه‌­هائی است که پادشاهان و امیران و وزیران، و به ندرت دانشمندان، به یکدیگر نوشته­‌اند.

نامه ­نویسی فارسی، مانند کتاب‌های تاریخی و ادبی، تا قرن ششم دارای اسلوبی ساده بود، عنصر­المعالی در نصیحت به فرزندش می­‌نویسد: «در نامه تازی سجع هنر است و سخت نیکو و خوش آید، لکن در نامه پارسی سجع ناخوش آید، اگر نگوئی بهتر بود.»[۴۱]

از این قرن است که به تقلید و تحت تأثیر زبان و ادبیات عرب، لغات عربی و آوردن صفات و تشبیهات و به تدریج استعمال صنایع و تکانات لفظی و سجع و موازنه و تمثیل و تشبیه و جمله‌های مترادف و مثل‌های عربی و فارسی و تلمیحات و استدلالات قرآنی و ذکر حدیث و خبر و … در نثر فارسی و نیز در نامه‌­نویسی راه یافت [۴۲] و در دوره‌های سلجوقی و صفویه به مرحله‌­ای رسید که معنی و مضمون در پرده لفاظی و استعارات پوشیده­‌اند. به­ عنوان نمونه در نامه­‌ای از پادشاه خوارزم به پادشاه عراق آمده:

«زندگانی مجلس سامی‌در استیلاء اعوان دولت و استعلاء ارکان حشمت و وفور امداد غبطت، و ظهور آثار سبطت، فراوان سال باد، صحیفه زندگانی بر قوم شادمانی مرقوم، و صفحه احوال به وسوم اقبال موسوم، و نهال دولت ناضر و نامی، و ایزد عز اسمه ناصر و حامی. چون استحکام مرایر وفاق، موجب اشتعال نوایر اشواق باشد، و تباعد انحاء دیار مقتضی تزاید امداد افتقار، به ‌سفارت تشاهد قلوب و عبارت تناجی ضمایر، توان دانست که با چندین عهود محکم مبرم و چنین مسافت دور و دراز که جانبین را در میانست، کار آرزومندی به چه غایت رسیده باشد و حال نیازمندی به کدام نهایت انجامیده، فی­‌الجمله کمال تشوق از تحدید تفوق می­کند، و کثرت التیاع از انقیاد تعدید امتناع می­ نماید.»[۴۳]

در دوره مغول، به نوشته عطا­ملک جوینی، پادشاهان از عبارت‌­پردازی و آرایش مناشیر و مراسلات و نامه­‌های درباری به­ شیوه مترسلان ایرانی خوششان نمی­‌آمد، و «ابواب تکلف و تنوق القاب بسته گردانیدند» و دبیرانی که رعایت ساده­ نویسی نمی‌­کردند مجازات می­‌شدند. یکی از دبیران خوارزمشاه که به خدمت چنگیز در­­­آمده بود، به دستور خان، نامه­‌ای به بدر­الدین لؤلؤ والی موصل نوشت، منشی نامه را « به عبارت خوب و الفاظ مرغوب و تعریفی لایق پادشاهان نوشت، چنگیز خشمناک شده فرمود که دل تو با ما یاغی است چیزی نوشته‌­ای که چون یاغی بر­خواند، در یاغی‌گری مجدتر شود. بعد از آن فرمود تا منشی احمق را به یاسا رسانیدند.»[۴۴]

در دوره صفویه توجه به عبارت­پردازی و صنایع ادبی، در انشاء نامه­‌ها به مرحله‌ای رسید که عده‌­ای ادیب و دبیر چندین ماه به نوشتن یک نامه می‌­پرداختند. امین­‌احمد قمی‌مؤلف خلاصهالتواریخ، در مقدمه نامه‌ای که شاه طهماسب صفوی به سلطان سلیم عثمانی در تهنیت جلوس وی به تخت سلطنت و تعزیت فوت سلطان سلیم قانونی نوشته، یادآور می­شود: «… مدت هشت ماه تمام، شاه خجسته فرجام اوقات صرف کتابت آن نموده، کتابت مذکور را موافق سلیقه خود به اتمام رسانیدند و تمام تاجیکان و عمال و مقربان و فضلا و شعرا مسودات نظم و نثر را به سمع اشرفی انور می‌رسانیدند. هر­چه از آن نوشته­‌ها خوش می‌فرمودند، بیرون می­‌نوشتند … و آن مکتوب صداقت اسلوب در باب تهنیت، در طول هفتاد ذرع بود.»[۴۵]

گاه ممکن بود مضمون نامه‌­ای را به چند دبیر و منشی بدهند تا نوشته و انشاء هریک از آنان که بیشتر مورد پسند سلطان قرار گرفت، آنرا بفرستند. دو نامه از شاه سلطان حسین با یک مضمون و با دو انشاء متفاوت در دست است که در جواب نامه پاپ اینوسان [۴۶] (پاپ بی­گناه) نوشته شده و معلوم نیست که سلطان صفوی کدام یک از دو نامه را برای پاپ ارسال داشته.[۴۷]

در نامه‌­های خصوصی که تا اواخر دوره قاجاریه نیز در دست است ملاحظه می­‌گردد که نامه‌­نویسی فقط وسیله­‌ای برای بیان مقصود و منظوری معین – یعنی دادن خبر یا درخواست خدمت یا چیزی – نبوده بلکه خود انگیزه‌‌ای برای نشان­دادن فضل و دانش و هنر نویسندگی و خوشنویسی به‌شمار می‌­رفت. توجه به اسلوب نامه‌ها، ذکر القاب و صفت‌های مناسب، و رعایت حرمت و ادب به اقتضای موقعیت اجتماعی افراد ایجاب می­‌کرد که دانستن فنون دبیری و نامه­‌نویسی، معیار و محک سواد و دانش باشد. کتاب‌های فراوانی چون، چهار مقاله نظامی‌سمرقندی، قابوسنامه، التوسل الى الترسل، عتبه الکتبه، دستور الکاتب فی‌ ­تعیین المراتب، منشآت قائم ­مقام، منشآت نشاط، مخزن‌­الانشاء و … تا این اواخر، هنوز اعتبار خود را برای آموزش فن و هنر نامه­‌نویسی از دست نداده بود.

قدیم‌­ترین کتابی که در این فن سراغ داریم رساله‌ایست از زمان ساسانیان به نام آئین نامه‌­نگاری، [۴۸] که شامل ۴۳ بند و در ذکر خصوصیات نامه، مضمون، شروع و پایان و رعایت سلسله مراتب (شاهان، بزرگان، اشراف، فاتحان و خویشاوندان) می­باشد.[۴۹]

کتابه‌ای انشاء هر دوره، در عین ­حال، معرفی سنن و آداب و رسوم متداول زمان خویش است، و حاوی نمونه­‌هائی است که بتواند پاسخگوی نیازهای زندگی روزمره باشد. مثلا در کتاب انشاء دبستان، سال ۱۳۱۴ نمونه نامه‌هائی است که کاربرد آن در جامعه، برای دانش‌­آموز محسوس و روشن بود:

نامه دایه به خانم:

تصدقت شوم، چنانکه خاطر محترم مستحضر است تاکنون علاوه بر شیر­دادن آقازاده معظم به اندازه یک خدمتکار خدمات داخلی را نیز عهده‌دار بوده، معهذا دو ماه است شهریه کمینه را مرحمت نفرموده‌اند و حال آنکه از پریشانی جاریه کاملاً اطلاع دارند. استدعا آنکه امر فرمایند سیصد ریال حقوق گذشته را مرحمت نمایند تا رفع پریشانی شود.

پاسخ:

دایه خانم را مرقوم می­دارد. نامه شما را قرائت، همیشه از خدمات شما ممنون بوده و هستم علت تأخیر مواجب نبودن امنیه بود. برای رفع آلودگی بیست تومان به توسط پست فرستادم تا آسوده خاطر مشغول خدمات باشید.[۵۰]

با همگانی­‌ شدن آموزش، نفوذ و تأثیر ادبیات اروپائی (ترجمه و اقتباس)، افزایش باسوادان رواج ساد­نویسی، حذف رسمی‌القاب و عناوین، تأسیس و توسعه پستخانه، نامه­‌نویسی نیز، مانند زمینه‌­های دیگر ادبیات از قید تکلف و صنعت آزاد گردید.

گردآوری و انتشار نامه‌­های خصوصی: دسترسی به نامه‌­های خصوصی دیگران، طبعاً، آسان نیست، و برای گردآوری و یا انتشار آنها دشواری‌هائی است، که می­‌توان به عواملی چند مربوط دانست:

یک ـ مسائل سیاسی، سانسور، استفاده یا سوء استفاده از دستنوشته‌ها و عوامل مختلف دیگر، ویژگی راز و رمز­گون‌ه­ای به نامه‌های خصوصی بخشیده و چه ­بسا، در نامه از مخاطب درخواست می‌­شد که پس از خواندن آنرا پاره کند یا به کسی نشان ندهد. نوشتن ابیاتی چون: ما اگر مکتوب ننویسیم عیب ما مکن، در بیان راز مشتاقان قلم نامحرم است، که بهانه‌ای عذرخواه در تأخیر نامه‌­نویسی است، در عین ­حال، نشان دهنده واقعیتی نیز می­‌باشد.

کاربرد کنایه و رمز و ایهام و ابهام در نامه‌ها، تنها برای ذوق­‌آزمائی و استفاده از صنایع لفظی و معنوی نبوده، بلکه احتراز از بهره‌­برداری‌های مغرضانه، و آمادگی زمینه دفاعی، در قبال بازخواست کنندگان احتمالی، نیز در آن مستتر بوده است. در منشآت قائم‌­مقام، که سالها راهنمای نامه­‌نگاری به­ شمار می‌­رفت، آمده: «… به اقتضای جبن و احتیاطی که با لذات دارم به کنایه و رمز معتقدم تا از سعایت و غمز محترز باشم.» و در نامه­‌ای دیگر، قائم­‌مقام می­‌نویسد: «مردی که اینجا بی‌­پرده و حجاب حرف بزند، نادرتر از آن است که زنی در فرنگ بی‌چادر و نقاب راه برود.»

دو ـ اگر اصطلاح « محرمانه» را در مورد نامه‌­های خصوصی به کار نبریم، دست­‌کم، باید گفت نامه خصوصی – همانگونه که از نامش بر­می­‌آید ـ برای فرد معینی نوشته می‌­شود و خواندن نامه دیگران، از نظر ادب اجتماعی، اخلاقی، قانون، ناپسند و در مواردی جرم محسوب می‌شود.

پس، این سؤال پیش می­آید که آیا گردآوری و انتشار نامه‌­های خصوصی در کتاب و مجله و روزنامه نادرست نیست؟ و اخلاق و قانون اجازه می­دهد [۵۱] ـ البته نمی­توان حکم کلی داد، بستگی به نویسنده، موضوع نامه و مقتضیات دارد. معمولاً نامه‌­های خصوصی بعد از مرگ نویسنده و با رضایت خانواده او انتشار می‌­یابد. و در صورتی که مدعی خصوصی نداشته باشد، پس از سی سال جنبه اختصاصی خود را از دست می‌­دهد. بدیهی است، در صورتی که این انتشار به آبرو و موقعیت و شخصیت فردی و اجتماعی کسی لطمه نزند.[۵۲]

سه ـ نامه‌­نگاری به خویشاوندان و دوستان و آشنایان، آن رواج و عمومیتی را، که مثلاً در اروپا شاهد آن هستیم [۵۳]، ندارد. هر چند آمار دقیقی از نامه­‌های خصوصی در دست نیست، ولی به نظر نمی‌­رسد که نامه‌­نویسی به نسبت ازدیاد باسوادان بیشتر شده باشد، با پرسشی که در این زمینه از ۶۸ نفر دانشجوی شهرستانی به عمل آمد، از مهر ماه ۱۳۶۶ تا خرداد ماه ۱۳۶۷ تنها چهار نفر از آنها (۸/۵ درصد) نامه نوشته بودند آن هم به پدر و مادرشان. و غالب آنان یادآور شده بودند که با تلفن از احوال خانواده باخبر م‌ی­شویم، و یا تلگرافی تقاضای پول کرد‌ه­ایم. تعداد نامه­هائی که دانشجویان از پدر و مادرشان دریافت کرده بودند حاوی سی درصد بود. بعضی از دانشجویان ۶ نامه دریافت کرده و اصلاً جواب نداده بودند.[۵۴]

چهار ـ گردآوری نامه‌­های خصوصی کار آسانی نیست، خانواده­‌هایی که نامه‌­ها و وسائل خصوصی بزرگان فامیل را گردآوری و نگهداری کنند انگشت شمارند. از طرفی غالب نامه‌­های خصوصی نسخه منحصری است و رونوشت یا اثری از آن نزد نویسنده باقی نمانده، به عبارت دیگر مواظبت و سلیقه گیرندگان و مخاطبان نامه‌­هاست که باعث از بین نرفتن آنها می­­شود. و مجموعه‌­های نامه‌­های شخصیت­‌هایی که در سالهای اخیر انتشار یافته، مدیون دریافت‌­کنندگان نامه‌­هاست.[۵۵]

یکی از قدیم­ترین مجموعه نامه‌­ها که در دست داریم فرائد غیاثی [۵۶] است و در اوائل قرن نهم نوشته شده. این کتاب از جلال‌الدین یوسف ­بن شمس­‌الدین محمد مشهور به یوسف اهل که شامل نامه­‌های پادشاهان و وزیران و قاضیان و صوفیان و … در ده باب [۵۷] است و به قول نویسنده: «… هیج تحفه­‌ای شایسته‌­تر و هیچ هدیه‌­ای بایسته­‌تر از آن ندید که رساله­‌ای چند از ابکار افکار افاضل با فضایل دهر و اماثل بی­‌مماثل عصر و شهسواران میدان فصاحت و شهرداران ایوان بلاغت در سلک اثبات با اشعار و ابیان منخرط گرداند و آن را …» یوسف اهل حدود ۵۰۰ نامه از ۱۸۸ نفر گرد آورده که اگر با دقت مورد مطالعه قرار گیرد، می­‌تواند تصویری گویا از پدیده‌ها و رویدادهای تاریخی و اجتماعی قرن هشتم را، به ویژه در خراسان و هرات، عرضه دارد.

در سال‌های اخیر به گردآوری و انتشار نامه‌های عده­‌ای از شخصیت­‌های سیاسی و هنری و ادبی، همت گماشته‌اند، که باید از: نامه­‌های کمال­‌الملک، نامه‌­های صادق هدایت، نامه‌­های دکتر مصدق، نامه‌­های سیاسی دهخدا، نامه‌­های نیما­یوشیج به همسرش، نامه‌های صمد بهرنگی، و نامه­‌های پراکنده‌ای از شخصیت­های سیاسی و اجتماعی و ادبی که در مجله آینده و راهنمای کتاب منتشر شده، نام برد.[۵۸]

امید است اعتبار اجتماعی و فرهنگی و تربیتی اینگونه سند­ها و نامه‌­ها، که در حد خود، هر ورقش دفتری است، مورد توجه پژوهش‌گران و علاقه‌­مندان به فرهنگ و تمدن و تاریخ این سرزمین قرار گیرد. بی­‌گمان، نوشتن تاریخ‌­های محلی و روشنگری پدیده‌ها و رویدادهائی که در گوشه و کنار کشور اتفاق افتاده، بدون توجه به نامه‌­ها، قراردادها، قباله‌­ها، و خاطره­‌های پراکنده‌ای که در دورافتاده ترین شهر و روستا نیز یافت می‌­شود، مقدور نیست.


[۱] – معانی و مفاهیم و کاربردهای مختلف واژه «نامه» را در لغت‌­نامه دهخدا بیابید.

[۲] – نامه تنسر تصحیح و تحشیه مجتبی مینوی، انتشارات دانشگاه تهران ۱۳۵۴، تنسر دانشمندی از ملوک‌زادگان و نزدیکان اردشیر بابکان بود، این نامه در پاسخ به هفده پرسشی است که گشنسب ، شاه طبرستان و دیلمان و رویان از تنسر نموده. هر چند نامه گشنسب در دست نیست، ولی پرسش­های او را می­توان در نامه تنسر یافت. این نامه بوسیله ابن مقفع از پهلوی به عربی ترجمه و در اوائل قرن هفتم هجری قمری بوسیله سید بهاء­الدین محمد­بن حسن­بن اسفندیار به فارسی برگردانیده شده. تنسر در مقدمه نامه خود ـ که حدود پنجاد صفحه است ـ چنین آورده: «فرمودی در نبشته، مرا که تنسرم پیش پدر تو منزلت و عظمی‌بود و طاعت من داشتی در مصالح امور، او از دنیا رحلت کرد و از من نزدیک‌تر بدو، به فرزندان او هیچ کس نگذاشت. به درستی که جاوید باد روح او و باقی ذکر او. از تعظیم و احترام و اجلال و اکرام در حق من زیادت از حق من فرمودی (…) اما چون بدین جا رسیدی که از من رای می‌طلبی و به استئارت مشرف گردانیدی، بداند که …»

[۳] – قابوسنامه، تألیف امیر عنصرالمعالی کیکاوس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر بن زیار، با مقدمه و تصحیح سعید نفیسی، انتشارات فروغی. صاحب قابوسنامه در مقدمه نامه خود ـ که کتابی است برای همگان ـ به فرزندش می‌نویسد: «ای پسر چون من نام خویش در دایره گذشتگان دیدم، مصلحت چنان دیدم که پیش از آنکه نامه عزل به من رسد، نامه­‌ای اندر نکوهش روزگار و سازش کار، بیش از بهره از نیک نامی‌یاد کنم و ترا از آن بهره‌­مند کنم (…) در هر بابی سخنی چند جمع کردم و آنچه شایسته و مختصرتر بود، اندر این نامه نوشتم … مبادا که دل تو از کاربندی این کتاب باز ماند.

[۴] – این نامه رساله­‌ایست در بیان ماهیت فلسفه اولی و مباحث آن. بعضی از قسمت‌های آن به ­صورت نامه­‌های خلاصه‌­ایست که جداگانه آمده، از جمله نامه یعقوب بن اسحق کندی به علی بن جهم در یگانگی خدا و متناهی بودن جرم عالم، دیگر نامه کندی به احمد بن محمد خراسانی در بیان متناهی بودن جرم عالم، نامه کندی به المعتصم بالله چنین آغاز می­شود: «خدای عمر تو را دراز کناد، ای پسر والاترین بزرگان گردآورندگان خوشبختی‌ها، کسانی که هر کس به راهنمائی ایشان مستمسک شود، در دنیا و آخرت خوشبخت است. برترین صناعت‌های انسانی از حیث منزلت و والاترین آنهااز حیث مرتبت صناعت فلسفه است که در حد علم به حقایق اشیا‌ء به اندازه‌ توانایی آدمی‌است…» نامه کندی به المعتصم بالله. با مقدمه دکتر احمد فوأدالاهوانی، ترجمه احمد آرام، انتشارات سروش، ۱۳۶۰ صفحات ۲۴ و ۶۳٫

[۵] – منشآت قائم ­مقام، با مقدمه و تصحیح محمد عباسی، انتشارات شرق ۱۳۵۶٫

[۶] – پیغمبر دزدان، با مقدمه و توضیحات دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی، انتشارات راه نو، چاپ هشتم ۱۳۶۳٫ این نامه‌ها، پیش از آنکه به دست مخاطب برسد، بوسیله علاقه‌­مندان و صاحبان ذوق رونویسی و از ­بر می­شد.

[۷] – میرزا عبدالوهاب، معتمدالدوله نشاط، ادیب و شاعر و خوش­نویس. زمان فتح‌علیشاه قاجار. نامه‌­­های نشاط، از نظر انشاء و از نظر خط، سرمشق قرار می­گرفت. نگاه کنید به کتاب خط و خطاطان. از ابوالقاسم رفیعی، چاپ سیمرغ ۱۳۴۵، صفحه ۱۶۱ و ۱۶۲٫

[۸] – از ادبیات دیگر کشورها، که بفارسی ترجمه شده می­توان به نامه‌­های ایرانی و بابا لنگ دراز اشاره نمود. الف – نامه‌­های ایرانی مونتسکیو، ترجمه حسن ارسنجانی انتشارات مروح ۱۳۲۰ . مونتسکیو کتاب «نامه‌های ایرانی» را در سال ۱۷۲۱ نوشت. این کتاب که انتقاد سیاسی و اجتماعی از اوضاع فرانسه است به صورت نامه‌هائی است از زبان یک نفر اصفهانی که از پاریس به دوست خود در اصفهان می‌نویسد. ب – بابا لنگ دراز، نوشته خانم جین وستر، ترجمه داریوش شاهین، نشر زرین. داستان کتاب به صورت نامه‌هائی است که دختری از پرورش­ گاه به نیک‌مردی می‌نویسد که فقط پاهای دراز او را از کنار پله‌­ها دیده است.

[۹] – «می­‌توان از مکاتبات رشیدی، تألیف فضل­‌الله رشیدی (قرن هشتم و نهم) فرائد غیاثی (قرن هشتم) تحفه بهائی تألیف اسمعیل بن نظام الملک ابرقوئی (۷۴۶)، مکاتبات دیوانی خواجه شهاب‌­الدین عبدالله مروارید (۹۲۲) و مجموعه منشآت و مکاتبات، نامه‌ها و فرمان‌های سلجوقی خوارزمشاهی، تیموری و صفوی (خطی کتابخانه سلطنتی) نام برد.» از تقریرات دکتر غلام‌حسین صدیقی استاد دانشکده علوم اجتماعی.

[۱۰] – دهخدا در نامه‌­ای به یکی از دوستانش می­‌نویسد: «… تنها خواهشی که می­کنم. در صورت رد یا قبول، این آخرین اثر وجود من که آبروی من است پیش کسی ریخته نشود و سر را از خودشان تجاوز ندهند. و در نامه‌ای دیگر دهخدا به ابو­الحسن معاضدالسلطنه (پیرنیا) می­نویسد: « استدعا می­کنم کاغذ مرا به احدی نشان ندهید.» نامه­‌های سیاسی دهخدا، به کوشش ایرج افشار انتشارات روزبهان ۱۳۵۸ صفحه‌­های ۱۲ و ۲۶.

[۱۱] – شرح ماجری را در کتاب تاریخ ایران باستان، تالیف حسن پیرنیا (مشیرالدوله) جلد دوم (کورش) انتشارات ابن سینا ۱۳۴۴ چاپ چهارم صفحه ۲۳۵ به بعد بخوانید.

[۱۲] – تاریخ هردوت ترجمه ع، وحید مازندرانی، چاپ فرهنگستان ادب و هنر ایران ([؟]تاریخ) صفحه ۷۰٫

[۱۳] – Constance.

[۱۴] – تاریخ ایران در زمان ساسانیان. تالیف کریستن سن صفحه ۲۶۳

[۱۵] – اسناد و نامه‌­های تاریخی و اجتماعی دوره صفویه تألیف دکتر ز. ثابتیان، انتشارات ابن سینا ۱۳۴۳ صفحه ۱۱۶ و ۱۱۷.

[۱۶] – تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، انتشارات امیر­کبیر، چاپ چهاردهم ۱۳۵۷ جلد اول صفحه ۹۱٫

[۱۷] – Reims یکی از شهر­های فرانسه (رمس نوشته و رنس خوانده می‌­شود).

[۱۸] – یادبودنامه صادق هدایت، به مناسبت ششمین سال درگذشت او. انتشارات امیر­کبیر ۱۳۳۶ صفحه ۴۵۹.

[۱۹] – تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، انتشارات امیر­کبیر، چاپ چهاردهم ۱۳۵۷ جلد اول صفحه ۱۲٫

[۲۰] – نامه‌­های سیاسی دهخدا، به کوشش ایرج افشار، انتشارات روزبهان، ۱۳۵۸ صفحه ۲۴.

[۲۱] – Lucien Scheler.

[۲۲] – Vichy مقر حکومت ژنرال پتن در زمان اشغال فرانسه به وسیله قوای هیتلر از ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۴.

[۲۳] – نامه‌­های تیرباران شد­ها، ترجمه محمود تفضلی، انتشارات امیر­کبیر، چاپ دوم ۱۳۵۷، مقدمه.

[۲۴] – مجله آینده، سال هشتم، فروردین ۱۳۶۱ شماره ۱ صفحه ۴۲ و ۴۵ تا ۴۷.

[۲۵] – زمینه فرهنگ‌­شناسی، تألیف محمود روح­‌الامینی، انتشارات عطار، ۱۳۶۵، مبحث خصوصیات فرهنگ و مبحث فرهنگ‌­پذیری.

[۲۶] – قابوسنامه، به کوشش سعید نفیسی، انتشارات فروغی، چاپ چهارم ۱۳۳۷، صفحه ۵۰٫

[۲۷] – نامه­‌های کمال­‌الملک به کوشش علی دهباشی، انتشارات بزرگمهر ۱۳۶۶ صفحه ۹۱٫

[۲۸] – معمولا همه روزگار را قدر ناشناس و قیمت ناشناس می­‌دانند. ولی در اینجا به قیمت­‌شناسی متصف گردیده.

[۲۹] – همان منبع صفحه ۱۹۶.

[۳۰] – نام‌واره دکتر محمود افشار به کوشش ایرج افشار جلد سوم ۱۳۶۶ صفحه ۱۶۲۴.

[۳۱] – مجله آینده، سال دهم اردیبهشت و خرداد ۱۳۶۳ شماره ۲ و ۳ صفحه ۲۳۶٫

[۳۲] – نامه‌­های صمد بهرنگی، انتشارات امیرکبیر ۱۳۵۷ صفحه ۲۶٫

[۳۳] – گویا محققان با بررسی شیوه نگارش هیتلر، معتقدند که وی در سالهای آخر زندگی، از درد و ناراحتی جسمانی رنج می‌برده است.

[۳۴] – Bazin ، کشیش فرانسوی و طبیب نادر شاه.

[۳۵] – Pare Roger مسؤول کلیسا.

[۳۶] – نامه‌­های طبیب نادرشاه، نوشته پادری بازن فرانسوی، ترجمه دکتر علی­اصغر حریری، انتشارات شرق ۱۳۶۵ صفحه ۲۰ و ۲۲.

[۳۷] – هرچند که باید بیشتر آنها را گزارشات سیاسی درباره اوضاع ایران به­ شمار آورد تا نامه‌­های خصوصی.

[۳۹] – همان، صفحه ۳۹٫

[۳۹] – مجله آینده، سال نهم خرداد و تیر ۱۳۶۲ شماره ۳ و ۴ صفحه ۲۳۸، در این شماره مجله ۳۲ نامه، دستخط مظفر­الدین شاه که به دکتر خلیل­‌خان اعلم­‌الدوله نوشته است، آمده.

[۴۰] – همان صفحه ۲۳۳٫

[۴۱] – قابوسنامه، باب آئین کاتب و شرط کاتبی.

[۴۲] – درباره شیوه­‌های نویسندگی به سبک­‌شناسی مراجعه شود.

[۴۳] – سبک‌­شناسی، تصنیف محمد تقی بهار، انتشارات امیر­کبیر ۱۳۵۵ جلد دوم صفحه ۳۸۵ به نقل از التوسل الی الترسل تألیف بهاء­الدین محمد بن موید بغدادی.

[۴۴] – سبک‌­شناسی، جلد سوم، صفحه ۱۶۸ به نقل از تاریخ الفی.

[۴۵] – اسناد و نامه­‌های تاریخی و اجتماعی دوره صفویه، تالیف دکتر ثابتیان، انتشارات ابن­ سینا. ۱۳۴۳ صفحه۱۴۱، مؤلف تمامی‌نامه را که ۷۵ صفحه است از خلاصه‌التواریخ نقل نموده.

[۴۶] – Pape Innocent.

[۴۷] – استاد و مکاتبات سیاسی ایران به اهتمام دکتر عبدالحسین نواثی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ۱۳۶۳ صفحه ۶۷ تا ۷۳٫

[۴۸] – تلفظ پهلوی این رساله «آئینک، نامک یکتبونیشنپه (هزوارش) است.

[۴۹] – استاد و نامه‌های تاریخی و اجتماعی دوره صفویه تألیف دکتر ثابتیان نشر ابن‌­سینا ۱۳۶۳ صفحه ۲۶ به نقل از رساله پهلوی ترجمه به انگلیسی متعلق به دکترصادق کیا.

[۵۰] – انشاء مفید، برای کلاس‌های سوم و چهارم دبستان، چاپ دوازدهم، کتابفروشی اسلامیه.

[۵۱] – حتى نبش قبر نیز بعد از سی سال مجاز است.

[۵۲] – در هر حال مواردی که انتشار نامه، عکس، شعر و قول افراد باعث دلتنگی و دشمنی و شکایت گردیده است، کم نیست.

[۵۳] – در کشورهای اروپایی نامه­‌نویسی و خاطره‌­نویسی بخشی از گذران اوقات فراغت است، به­ ویژه در مسافرت‌ها، البته سیستم سریع نامه­‌رسانی و حرمت نگهداشتن برای نامه‌­ها نیز عاملی مؤثر است. این گونه اسناد، در پژوهش­‌های اجتماعی و تاریخی و شناخت شخصیت‌ها فراوان مورد استفاده قرار می­‌گیرد.

[۵۴] – دانشجویی چند نامه را که از پدرش دریافت داشته بود، در اختیار من گذاشت. یکی از نامه­‌ها، که شش صفحه بود. حاوی پند و اندرز، تشویق به درس، ترساندن از تهران و تهرانی‌­ها و توجه­ دادن به معاشر‌تها بود. و از او خواسته بود که هفته‌ای یک نامه برایش بنویسد و آن دانشجو حتی یک نامه به پدرش ننوشته بود.

[۵۵] – در مقدمه «نامه­‌های کمال الملک» که بیشترین آنها به دکتر غنی نوشته شده، آمده است: دکتر غنی با دقت بسیار این نامه­‌ها را به ترتیب تاریخ دریافت آن در صفحات آلبومی‌چسبانده و در کنار هر نامه پاکت آنرا نیز قرار داده بود. به نقل از جلد پنجم یادداشت­‌های دکتر غنی با عنوان نامه­‌های کمال­الملک و محمد قزوینی به دکتر قاسم غنی زیر نظر سیروس غنی با مقدمه‌هاله اسفندیاری چاپ لندن.

[۵۶] – فرائد غیاثی تألیف جلال الدین یوسف اهل، به کوشش دکتر حشمت مؤید، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران جلد اول ۱۳۵۶ و جلد دوم ۱۳۵۸٫

[۵۷] – باب اول، نامه­‌های سلاطین و امرا ـ باب دوم نامه­‌های صواحب و وزراء ـ باب سوم نامه­‌های سادات و نقباء ـ چهارم: قضات و ولات ـ پنجم، موالی و اهالی ـ ششم: مشایش ـ هفتم: مناشیر و امثال ـ هشتم: فتح قلاع و بقاع ـ نهم: مصائب و واقعات ـ دهم نامه­های متفرقه. تاکنون پنج باب آن بوسیله بنیاد فرهنگ ایران منتشر شده (جلد اول شامل باب اول و جلد دوم شامل باب دوم تا پنجم). امید است که ابواب دیگر نیز منتشر شود

[۵۸] -. تا آنجا که اطلاع داریم نامه­‌های شخصیت­های دیگری نیز در دست جمع­آوری است.