دکتر محمود روحالامینی
ارزش تاریخی و اجتماعی نامههای خصوصی
واژه «نامه» در زبان فارسی دارای معانی متعددی است، چون کتاب، فرمان مجموعه، مجله، روزنامه[۱] و بالاخره نوشته و «رقعه»ای که شخصی برای مخاطبی معین مینگارد. در این معنای اخیر است که تحت عنوان « نامههای خصوصی» موضوع سخن ما در این مقوله میباشد.
نامههای خصوصی و نیز اسناد و نامههای دیگر شخصی و خانوادگی چون وصیتنامه، تقسیمنامه، قباله خرید و فروش، عقدنامه ازدواج، صورت خرج جشن، عزاداری و … برای مورخان و جامعهشناسان و مردمشناسان منبعی ارزنده است که میتواند، مستقیم یا غیرمستقیم، انگیزهها، عوامل و اعتبار رویدادهای تاریخی و اجتماعی و فرهنگی را روشنتر سازد.
نامههای خصوصی را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
۱- نامههائی که بهخاطر داشتن مضمون و محتوای اجتماعی و اخلاقی با کاربرد صنایع و بدایع ادبی و هنری، نویسنده آن به خوبی میداند که مخاطبش تنها یک نفر نیست، بهعبارت دیگر مخاطب قراردادن شخصی معین بهانه یا وسیلهای برای اشاعه بیشتر، مؤثرتر و عامتر است، که از آن جمله میتوان از نامه تنسر [۲] ، نامه عنصرالمعالی کیکاوس به پسرش گیلانشاه معروف به قابوسنامه [۳] ، نامه کندی به المعتصم بالله [۴] ، منشآت، قائممقام فراهانی [۵] ، نامههای شیخ محمدحسن سیرجانی معروف به پیغمبر دزدان [۶] ، نامههای نشاط [۷] نام برد.
به علاوه گاهی نویسندگان و داستانسرایان برای آنکه سیر داستانی کتابشان طبیعی و واقعی جلوه نماید، نامههائی را از زبان قهرمان داستان خود عرضه میدارند. به عنوان نمونه باید به نامههای فراوانی که فردوسی در بیان داستانها آورده است، اشاره نمود[۸].
۲- نامههائی که پادشاهان و فرمانروایان و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی به شخص معینی مینویسند و منظورشان اظهار نظر قطعی، مخالفت یا موافقت با یک مسأله اجتماعی و یا اندرز و رهنمودی است، که به واسطه اعتبار نویسنده و اهمیت موضوع، به زودی نشر مییابد. در تاریخ بیهقی، تاریخ یمینی، تاریخ طبری و در«مکاتبات» دورههای سلجوقی، خوارزمشاهی، تیموری، صفوی و قاجاریه نمونههای فراوانی از این گونه نامهها دیده میشود[۹]. با پیشرفت صنعت چاپ و انتشار روزنامه و دیگر رسانههای همگانی، گاهی مضمون نامه همزمان به دست مخاطب و عامه مردم میرسد. و امروز شاهد نامههائی از اینگونه که در لحظهها و موقعیتهای حساس به شخصی معین نوشته میشود، و منظور آگاهی عموم است، هستیم. «نامههای سرگشاده» را نیز بایستی از این زمره دانست.
۳- نامههای خصوصی و دوستانه، یعنی نامههائی که اشخاص به دوستان و آشنایان و خویشاوندان خود مینویسند تا آنها را در جریان خبری قرار دهند، یا انجام کاری را از آنها درخواست کنند و یا محرم رازی یافتهاند که با او درباره مشکلات زندگی، قدرناشناسی زمانه و اهل زمانه، کهولت سن و ضعف دوران پیری و … درد دل کنند. و نظرشان این نیست که نامه و نوشته آنها منتشر میشود و گاه در نامه تصریح میکنند که مطالب نامه خصوصی باقی بماند [۱۰] .
نامههای خصوصی را از چند نظر میتوان مورد مطالعه قرار داد:
الف: به منظور شناخت شخصیتها
ب: به منظور شناخت مسیر رویدادهای سیاسی و تاریخی
ج: به منظور شناخت سیر تحولات و تغییرات سنتی و فرهنگی (مادی و غیرمادی)
د: به منظور شناخت خصوصیات روانی افراد (شخصیتها)
اینک میکوشیم هریک از زمینهها را با ذکر نمونه، مورد بحث قرار دهیم :
الف ـ شناخت شخصیتها: مدارک رسمی، بیوگرافیها و اتوبیوگرافیها نمیتواند نظرات و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شخصیتهای نسل (یا نسلهای) گذشته را، آنطور که باید و شاید، روشن سازد. چهبسا انگیزه اظهار نظر و علت مخالفت یا موافقت شخصیتها را، در پارهای امور، بایستی در نامهها و یادداشتهای خصوصی آنان جستجو کرد و تصویر شخصیتها را با مطالعه نامههای خصوصیشان دقیقتر میتوان ترسیم نمود.
ذکر نمونهها را از کهنترین نامه خصوصی آغاز کنیم، به روایت هردوت کهنترین نامه خصوصی که سراغ داریم نامهایست که «هارپاک» به کورش نوشته و او را تشویق به جنگ با آستیاک شاه (جد مادری کورش) نمود، و برای اینکه نامه به آسانی از قلمرو ماد بگذرد و به پارس برسد،هارپاک آنرا در شکم خرگوشی پنهان کرد و نامهرسانی امین در لباس شکارچی توانست آنرا به کورش برساند – کهنترین شیوه نامه پنهانی فرستادن! ـ این نامه که هم شناخت شخصیتها و هم سیر رویدادها را روشنتر میسازد چنین نقل شده:
«ای پسر کامبیز، خدا تو را حفظ میکند و الا تو اینقدر بلند نمیشدی. از آستیاک، قاتل خود، انتقام بکش. او مرگ تو را میخواست اگر تو زندهای از خدا و بعد از او از من است. گمان میکنیم که از قضیه مطلعی و نیز از اینکه با تو چه نوع رفتار کردند و چگونه من مجازات شدم، از اینکه نخواستیم تو را بکشم و تو را به چوپانی سپردم [۱۱] . اگر به من اعتماد کنی، شاه تمام ممالکی خواهی بود که آستیاک بر آن حکمرانی میکند، پارسیها را به قیام وادار و به جنگ مادیها بیاور. اگر آستیاک مرا سردار قشون کند کار به دلخواه تو انجام خواهد یافت و هرگاه دیگری را از مادیها به این کار بگمارد، تفاوت نخواهد کرد. چه نجبای ماد از همه زودتر از او بر خواهند گشت و با تو او را از تخت به زیر خواهند کشید. چون در اینجا تمام تهیهها دیده شده، اقدام کن. زودتر، هر چه زودتر»[۱۲].
نامه شاپور دوم به کنستانس[۱۳] پادشاه روم (در سال ۳۵۶ میلادی)، گویاست که شاپور حیله و فریب در جنگ را، حتی اگر پیروزی به دنبال داشته باشد، ناپسند میداند:
«… ما هرگز این عقیده را قبول نخواهیم کرد که گستاخانه گفتهاید هر پیشرفتی در جنگی اعم از اینکه نتیجه شجاعت و دلاوری یا معلول حیله و تزویر باشد شایسته مدح و تحسین است.»[۱۴]
نامه شاه اسماعیل به سلطان سلیم و روش مسالمتآمیز او که با دلیری و جرأت و همراه با ادب و افتادگی، سلطان عثمانی را برحذر میدارد، برای تحلیلگران جنگی چالدران و شناخت موقعیت و تلاش شاه اسماعیل در پرهیز از مقابله با سلطان عثمانی سندی ارزنده است. وی در نامه مفصل خود یادآور میشود که:
«… مبدأ و منشاء عداوت شما را ندانستم و باعث کدورت معلوم نگشته … و نمیخواستیم شورشی چون عهد تیمور به آن سرزمین طاری شود و هنوز نمیخواهیم، و به این قدرها نمیرنجیم، و چرا برنجیم.» و بالاخره «… فکری بر اصل کرده و به سخن هر کس مقید نشده، اندیشه در اصل نمائید که پشیمانی اخیر مفید نمیشود … و ما از سر دوستی جواب فرستادیم.»[۱۵]
زنده یاد احمد کسروی در تحلیل و تنظیم تاریخ مشروطه در بیان نقش شخصیتها و روند مراحل انقلاب مشروطیت ایران به نامههای فراوانی استناد نموده، از جمله درباره سید محمد طباطبائی مینویسد: « ناصرالملک نامهای به طباطبائی نوشت که باید آنرا در اینجا بیاورم. بزرگی طباطبائی و بینائی او در کار از اینجا پیداست که فریب چنین نامه را نخورده و سستی به خود راه نداده.» و نامه را که مفصل است نقل نموده[۱۶].
سختیها و گرفتاریهای زندگی معیشتی صادق هدایت را در سالهای تحصیل او در فرانسه، میتوان از نامهای که در ۲۶ فوریه ۱۹۲۹ (۱۳۰۸ شمسی) از رنس[۱۷] به یکی از دوستانش در پاریس نوشته، دریافت:
«… روزها را هم پالتو بارانی به دوش گرفته، مثل مرغ شپشک زده، از این اطاق به آن اطاق میچپم. آنهم هیچ نتیجه ندارد. اوضاع پول، یک دینار ندارم. مقدار زیادی مقروض شدهام. هنوز آدرس جدیدم به تهران نرسیده، برای فرستادن این کاغذ باید قرض بکنم، راستی یک قبض ۲۴۰ فرانکی که پول کرایه خانه را داده بودم، دادم به آقای … و بنا شد جواب بدهد یعنی پول را بپردازد از قرار معلوم بالا کشیده است، خوبست اگر رفتی به سفارت در این موضوع گفتگو بکنی که برای یک شاهی هزارتا انگ میاندازم، آخر عمری عجب مکافاتی طی میکنیم. امروز ۵۰ فرانگی هفتگی را دادند، من سه برابر آن قرض دارم آنهم از شاگردان ناشناس …»[۱۸]
ب ـ شناخت سیر رویدادهای تاریخی و سیاسی: میدانیم که هیچ رویداد و پدیده تاریخی و اجتماعی، نه ناگهان به وجود میآید و نه به وجود آمدنش به یک یا چند علت و عامل شناخته شده و ظاهری محدود میگردد، بلکه در هر پدیده اجتماعی بسیاری از علل و عوامل مؤثر (سیاسی، اعتقادی، اقتصادی، فردی)، خواه و ناخواه به دست فراموشی سپرده میشود، یا اصلا ً ظاهر نمیشود. کتابها، وقایعنگاریها و روزنامه به علل گوناگونی روشن کننده همه عوامل و انگیزههای تاریخی و اجتماعی نیست، رویدادهای تاریخی که علیت و انگیزه واقعی آنها روشن نیست فراوان است.
نامهها و دفترهای خاطرات خصوصی، در شناخت سیر رویدادها و ارزیابی عوامل بازدارنده یا شتابدهنده، منبعی غنی و مطمئن برای پژوهشگران به شمار میآید. کسروی در نقل یکی از نامهها اشاره مینماید که: «نامهایی از سید [سید جمالالدین اسد آبادی] به فارسی در دست است که میگویند هنگام بستنشینی در عبدالعظیم به ناصرالدین شاه نوشته و چون آن نامه انگیزه آمدن سید را به ایران اندکی روشن میگرداند، با همه درازیش در اینجا میآوریم.»[۱۹]
در تاریخ مطبوعات ایران، برای نشان دادن اهمیت انتشار مجدد روزنامه صوراسرافیل و علاقه مردم به انتشار آن روزنامه، کافی است به نامهای که دهخدا به ابوالحسن معاضک السلطنه (پیرنیا) در ۱۲۹۷ شمسی از پاریس به لندن نوشته مراجعه کنیم: «… روزنامه صور اسرافیل هنوز نوشته نشده، تقریبا هزار مشتری پیدا کرده، حتی از بخارا هم نوشتهاند و روزنامه خواستهاند … از جمله کاغذی از تبریز رسیده که یکصد نمره به رسم علیالحساب با اولین پست، روزنامه میخواهند.»[۲۰]
لوسین شیلر[۲۱] در مقدمهای که بر کتاب «نامههای تیرباران شدهها» نوشته یادآور میشود که: «… فرانسویان شکنجههائی را که «گشتاپو» و «میلیسینها» و «گروه ویژه» به وطنپرستان و مبارزان میدادند، خیلی به سردی و دیر قبول کردند. در این نامهها، یکبار دیگر، دیده میشود که جنایات آلمانها از طرف بعضی عناصر پلیس فرانسوی تسهیل و تهیه میشد، و نیز دیده میشود که افسران تیپهای مخصوص که از طرف حکومت ویشی [۲۲] تشکیل یافت چه سمی[سهمی] در این فشارها و تضییقات داشتهاند. بعضی از این نامهها که در اینجا جمعآوری شده، اسناد تاریخی گرانبهائی است که از دست اول به دست آمده است. این نوشتهها نشان میدهد که این دژخیمان که بودند و اعمال وحشیانه آنها چگونه بود.» [۲۳]
از نامهای خصوصی که قوامالسلطنه به مستشارالدوله (وزیر داخله کابینه علاءالسلطنه که در رجب ۱۳۳۵ قمری تشکیل گردید) بر میآید که وی پیشنهاد والیگری آذربایجان را به قوامالسلطنه نموده و قوام قبول آن سمت را در آن هنگام موکول به چند شرط دانسته، اگر این نامه خصوصی را مستشارالدوله نگاهداری نکرده بود و فرزند او آن را به مجله آینده که سهم ارزندهای در چاپ نامههای خصوصی به عهده دارد، نداده بود و نشر نشده بود[۲۴] بیگمان شرایط و موقعیت را، اخبار و روزنامههای آن زمان به دست نمیداد. خلاصهای از شرایط قوامالسلطنه در نامه مورخه پنجشنبه ۹ ذی الحجه ۱۳۳۵ برای قبول والیگری آذربایجان
«۱- هر یک از وزارتخانههای محترم، بنده را طرف توجه و اعتماد دانسته درانتخاب مأمورین، تصویب و پیشنهاد بنده را بر حسن ترتیب ادارات محلی شرط دانند.
۲- برای ادارات آذربایجان اشخاص ذیل در این مأموریت با بنده همراه باشند. آقای سردار معتضد، آقای مصدقالسلطنه، آقای اقتدارالدوله، شاهزاده عمیدالدوله، آقای مؤتمن لشکر. آقای مکرمالدوله، آقای عمیدالسلطنه، آقای میرزا احمدخان مدعیالعموم.
۳- بودجه ایالت آذربایجان را برای بنده بفرستند که مراجعه نموده حقوقی که برای مأمورین باید معین شود، پیشنهاد نماید.
۵- دویست نفر قزاق سوار و پیاده مقرر فرمایند با بنده اعزام شوند. پس از ورود به تبریز چنانچه محل حاجت نباشد معاودت به تهران خواهند کرد».
ج ـ شناخت سیر تحولات و تغییرات سنتی و فرهنگی: با تغییر و تطور فکری و فنی و تولیدی، به مقتضای زمان و مکان، اندیشهها، ارزشها، آداب و رسوم ابزارها، فنون اجتماعی و فرهنگی نیز، بنا بر خصوصیات فرهنگ و ضوابط فرهنگپذیری،[۲۵] تغییر میکند. در این تغییر و تطور، بسیاری از آنها به تدریج به دست فراموشی سپرده میشود. اعمال و رفتارهای متعارف روزانه، معمولا، در نشریهها و مدارک رسمیثبت و ضبط نمیگردد. نامهها و اسناد خصوصی و خانوادگی را باید منبعی ارزنده بر شناخت فرهنگی گذشته دانست.
تنها، اندرزهای عنصرالمعالی کیکاوس بن اسکندر، به فرزند خویش است، که از آداب و رسوم مهماننوازی گیلانیان، در قرن پنجم، ما را آگاه میسازد:
«… تو منشین، تا آنگاه که مهمانان بگویند، یک بار، دو بار، که: بنشین. آنگاه با ایشان مساعدت کن و نان بخور و فروتر از همه کس بنشین … و ما را به گیلان رسمینیکوست، چون مهمانان را به خانه برند، خوان بنهند و کوزههای آب حاضر کنند و مهمان خداوند و متعلقان همه بروند، مگر یک تن از جای دور باز ایستد، از بهر کاسه نهادن، تا مهمان چنان که خواهد نان بخورد.»[۲۶]
کمالالملک انگیزه و شرح تابلوئی را در یکی از یادداشتهایش برای دکتر غنی چنین مینویسد:
«… ناگاه برخوردم به دو نفر یهودی دورهگرد که مشغول خریدن لباس کهنه بودند. هیکل این دو نفر یهودی جلب توجه بنده را کرد و پس از اندک رقت، با خود گفتم طبیعت مدل خوبی تهیه کرده و بهتر این است که پرده صورت این دو نفر را در حال معامله بسازم، لهذا با ایشان داخل مذاکره شده و هر دو نفر را به روزی پنج قران اجرت، دو ماهه اجیر کردم بردم منزل و مشغول کار شدم. یک نفر دیگر هم برای طرف معامله با ایشان لازم بود، عمو صادق نام سرایدار قفس طیور سلطنتی – که هیکلی مناسب برای این کار داشت منتخب و در مدت دو ماه این پرده تمام شده است.»[۲۷]
باز هم درباره تابلوهای کمالالملک، نامهای است از ارباب کیخسرو شاهرخ به کمالالملک که نشان دهنده توجه و ارجی است که مجلس شورای ملی به نقاش بزرگ ایران و به هنر نقاشی ابراز داشته:
«… با کمال شرمساری هدیه ناچیزی که از طرفی مجلس شورای ملی در مقابل آن احسان گرانبهای هم قیمت جان، که نتیجه بذل توجنات کمال آیات یک عمر عزیز چنان بزرگواری است و برای همیشه در مرکز قلوب ایران و ایرانیت فکر ارزش آنرا پرورش خواهد داد تا به هنگام خود پاداش مدح و ثنای واقعی را از زبان روزگار قیمتشناس [۲۸] به عرصه بیان آورد … و ادای بهای حقیقی را به روزگار و اولاد و احفاد آینده، باز میگذارد.» [۲۹]
ایرج افشار ضمن انتشار چند نامه خصوصی از دکتر محمد مصدق مینویسد: «نامههائی که از مرحوم مصدق در مورد آسیاب قریه مبارک آباد بهشتی (واقع در جنوب غربی شهر ری) باقی مانده است، برای نمودن رویه مصدق در ملکداری و طرز رفتار با شریکالملک و ادب مردم داری او به چاپ میرسد.»[۳۰]
نامهای که ملک الشعرای بهار در دیماه ۱۳۲۶ از آسایشگاه لزن (در سویس) به حکیمالملک نخستوزیر وقت نوشته، صرف نظر از جنبههای سیاسی و اشاراتی که به «بیرسمیها» و «دولتبازی و کابینه اندازی» دارد، درباره وضع مالی ملکالشعرا و مشکلات معالجه بیماری سل در چهل سال پیش، سندی ارزنده است:
«… حال مخلص خوب نیست در لزن که کوهستانی است نزدیک لزان و چند سَناتوریُم دارد و محل علاج مسلولین است، بستری هستم … اطبای اینجا میگویند باید دوای تازهای که استروپ تومیسین نام دارد، تازه اختراع شده و مجرب است، تزریق کنم و این دوا بسیار گران و گرمیسی، چهل فرانک قیمت دارد، و با ماهی هزار تومان که دولت ارز میدهد، آن هم ماه به ماه، و باید خرج سناتوریم شود، نمیتوان از آن دوا استعمال کرد.»[۳۱]
بالاخره برای آگاهی از وضع کلاس اول دبستان در منطقه آذربایجان (سال ۱۳۴۰) این نامه خصوصی مدرک گویائی است:
«… از وضع کلاس بنویسم، طبق دستور اداره قرار است روزی نیم من نفت به هر کلاس داده شود، تا هم قبل از ظهرها و هم بعد از ظهرها در کلاس سوخته شود و گرما دهد. اما اینجانب در عمل میبینم که این نفت به زحمت تکافوی مصرف قبل از ظهر کلاس را میدهد و در بعد از ظهر خودم و شاگردانم مجبوریم پالتو بپوشیم ـ که عدهای ندارند ـ و کلاه سرمان بگذاریم، از طرفی تازهشدن هوای کلاس از واجبها است. چون یک عده بچه قد و نیم قد … کلاس دو پنجره دارد که از کف اطاق دو متر بالاست.» [۳۲]
د ـ شناخت خصوصیات روانی افراد (شخصیتها): روانشناسان و روانکاوان، برای مطالعه احوال و ویژگیهای روانی شخصیتهای تاریخی، سیاسی و هنری گذشته، از اسناد و مدارکی چون عکس، نوار سخنرانی، و نامههای خصوصی استفاده میکنند. از خلال این اسناد و مدارک، میکوشند که خودخواهی، کمروئی، اعتماد به نفس، ترس، عصبانیت، متانت و حتی بیماریهای جسمانی[۳۳] گذشتگان را بیابند.
بازَن،[۳۴] که از سال ۱۱۵۴ تا ۱۱۶۰ هجری قمری طبیب نادرشاه و غالباً در سفر و حضر ناظر اعمال و رفتار او بود نامههائی را به کشیش مافوق خود روژه [۳۵] مینویسد. این نامهها به نکتههائی از حوادث تاریخی و خصوصیات اخلاقی و روانی نادر اشاره دارد که بایستی آنها را از منابع منحصر به فرد تاریخ زندگی نادر به شمار آورد:[۳۶]
«… در همین سفر بود که یک کار ظالمانه عظیمیاز او سر زد. چون در هنگام حمله یک گردنه، شخص پادشاه در معرض خطر خطیری واقع شده بود و تیر از هر طرف به سوی او میبارید. یکی از سرداران بدان سوی شتافت و برای حمایت او خود را کمیبالاتر از آن جانب که خطر بیشتر بود قرار داد. پس از مراجعت، نادر شاه او را احضار فرمود. سردار مزبور به امید پاداشی که در خور عمل و فداکاری او باشد شرفیاب حضور شد. شاه از او پرسید چرا خود را در پیش من جای دادی؟ آن مرد جواب داد: برای آنکه جان خود را فدا نمایم تا حیات شاهنشاه در مقام خطر نیفتد! نادر شاه خشمگین گردید و گفت: آیا تو مرا مرد جبانی میپنداری؟ آنگاه فرمود که او را در حال خفه کنند. امر پادشاه اجرا شد. (…) رضا قلیمیرزا پسر ارشد او در عروسی برادرزاده و برادران خود حاضر نبود. پدرش ظن میبرد که او برای کشتن پادشاه و پدر خود قاتلى در کمین گذاشته، شاهزاده شخصا آمده خودرا با آن اطمینان و اعتمادی که بیگناهی در انسان ایجاد میکند به دست او سپرده بود، ولی سوءظن در محکمه مستبدان حکم سند را دارد. پسر مکرر تهمت کشتن پدر را که به او نسبت میدادند انکار کرد، ولی عدم اعتماد حکم خود را صادر کرده بود و غضب آنرا اجرا کرد. چشمان فرزند بدبخت به فرمان پدر کنده شد.» [۳۷]
بالاخره، بازن که در شب قتل نادر در نزدیکی چادر او بوده، در نامه خود به پدر روحانی روژه مینویسد:
«… طهماسبقلیخان هنوز رخت نپوشیده بود، نخست محمدقلی خان پیش دوید و یک ضربت شمشیر چنان به او حوالت کرد که شاه را سرنگون ساخت و از پای درانداخت، دو یا سه تن نیز از او سرمشق گرفتند. پادشاه بدبخت که در خون خود شناور بود، کوشید که برخیزد، ولی قوت به جای نبود، با التماس گفت: چرا مرا میکشید؟ حیات مرا به من باز گذارید. هر چه دارم از آن شما باشد! …»[۳۸]
نامههای خصوصی مظفرالدین شاه به دکتر خلیلخان اعلمالدوله (از طبیبان دربار و محرم اسرار مظفرالدین شاه)، علاوه بر روشنگری درباره شخصیتها و سیر رویدادها، این دستخطها میتواند بر شناخت روحیه و خلقیات پادشاه قاجار پرتو افکند:
« هو، خلیل خان، امروز بعد از رفتن شما اتابک آمد. خیلی خیلی حرف زده شد، لیکن آن مطلبی که به شما گفتم به او نگفتم. آخر، که میخواستم برخیزم به او گفتم … (دو کلمه خط خورده) یک فقره مطلبی بود گفتهام به شما میگوید. او هم فرستاده بود پی شما، شما رفته بودید. اگر امشب رفتی آنجا مطلب دست شما باشد. شهر صفر ۱۳۲۱، از سلامت خودت عرض بکن.»[۳۹]
و در نامهای دیگر:
«قصر دوشان تپه، ۱۳۲۳، محرم. هو، خلیلاعلم، زیارت شما قبول. با وزیر چه گفتید و چه شنیدید. تفصیل را عرض بکنید. کیک را حمید آورد، خیلی ممنون شدم.» [۴۰]
سیر تحول نامهنگاری: اطلاع ما از نامههای خصوصی، در دورههای گذشته، محدود است به نامههائی که به وسیله مورخان و شاعران و نویسندگان نقل شده و نامههائی است که پادشاهان و امیران و وزیران، و به ندرت دانشمندان، به یکدیگر نوشتهاند.
نامه نویسی فارسی، مانند کتابهای تاریخی و ادبی، تا قرن ششم دارای اسلوبی ساده بود، عنصرالمعالی در نصیحت به فرزندش مینویسد: «در نامه تازی سجع هنر است و سخت نیکو و خوش آید، لکن در نامه پارسی سجع ناخوش آید، اگر نگوئی بهتر بود.»[۴۱]
از این قرن است که به تقلید و تحت تأثیر زبان و ادبیات عرب، لغات عربی و آوردن صفات و تشبیهات و به تدریج استعمال صنایع و تکانات لفظی و سجع و موازنه و تمثیل و تشبیه و جملههای مترادف و مثلهای عربی و فارسی و تلمیحات و استدلالات قرآنی و ذکر حدیث و خبر و … در نثر فارسی و نیز در نامهنویسی راه یافت [۴۲] و در دورههای سلجوقی و صفویه به مرحلهای رسید که معنی و مضمون در پرده لفاظی و استعارات پوشیدهاند. به عنوان نمونه در نامهای از پادشاه خوارزم به پادشاه عراق آمده:
«زندگانی مجلس سامیدر استیلاء اعوان دولت و استعلاء ارکان حشمت و وفور امداد غبطت، و ظهور آثار سبطت، فراوان سال باد، صحیفه زندگانی بر قوم شادمانی مرقوم، و صفحه احوال به وسوم اقبال موسوم، و نهال دولت ناضر و نامی، و ایزد عز اسمه ناصر و حامی. چون استحکام مرایر وفاق، موجب اشتعال نوایر اشواق باشد، و تباعد انحاء دیار مقتضی تزاید امداد افتقار، به سفارت تشاهد قلوب و عبارت تناجی ضمایر، توان دانست که با چندین عهود محکم مبرم و چنین مسافت دور و دراز که جانبین را در میانست، کار آرزومندی به چه غایت رسیده باشد و حال نیازمندی به کدام نهایت انجامیده، فیالجمله کمال تشوق از تحدید تفوق میکند، و کثرت التیاع از انقیاد تعدید امتناع می نماید.»[۴۳]
در دوره مغول، به نوشته عطاملک جوینی، پادشاهان از عبارتپردازی و آرایش مناشیر و مراسلات و نامههای درباری به شیوه مترسلان ایرانی خوششان نمیآمد، و «ابواب تکلف و تنوق القاب بسته گردانیدند» و دبیرانی که رعایت ساده نویسی نمیکردند مجازات میشدند. یکی از دبیران خوارزمشاه که به خدمت چنگیز درآمده بود، به دستور خان، نامهای به بدرالدین لؤلؤ والی موصل نوشت، منشی نامه را « به عبارت خوب و الفاظ مرغوب و تعریفی لایق پادشاهان نوشت، چنگیز خشمناک شده فرمود که دل تو با ما یاغی است چیزی نوشتهای که چون یاغی برخواند، در یاغیگری مجدتر شود. بعد از آن فرمود تا منشی احمق را به یاسا رسانیدند.»[۴۴]
در دوره صفویه توجه به عبارتپردازی و صنایع ادبی، در انشاء نامهها به مرحلهای رسید که عدهای ادیب و دبیر چندین ماه به نوشتن یک نامه میپرداختند. امیناحمد قمیمؤلف خلاصهالتواریخ، در مقدمه نامهای که شاه طهماسب صفوی به سلطان سلیم عثمانی در تهنیت جلوس وی به تخت سلطنت و تعزیت فوت سلطان سلیم قانونی نوشته، یادآور میشود: «… مدت هشت ماه تمام، شاه خجسته فرجام اوقات صرف کتابت آن نموده، کتابت مذکور را موافق سلیقه خود به اتمام رسانیدند و تمام تاجیکان و عمال و مقربان و فضلا و شعرا مسودات نظم و نثر را به سمع اشرفی انور میرسانیدند. هرچه از آن نوشتهها خوش میفرمودند، بیرون مینوشتند … و آن مکتوب صداقت اسلوب در باب تهنیت، در طول هفتاد ذرع بود.»[۴۵]
گاه ممکن بود مضمون نامهای را به چند دبیر و منشی بدهند تا نوشته و انشاء هریک از آنان که بیشتر مورد پسند سلطان قرار گرفت، آنرا بفرستند. دو نامه از شاه سلطان حسین با یک مضمون و با دو انشاء متفاوت در دست است که در جواب نامه پاپ اینوسان [۴۶] (پاپ بیگناه) نوشته شده و معلوم نیست که سلطان صفوی کدام یک از دو نامه را برای پاپ ارسال داشته.[۴۷]
در نامههای خصوصی که تا اواخر دوره قاجاریه نیز در دست است ملاحظه میگردد که نامهنویسی فقط وسیلهای برای بیان مقصود و منظوری معین – یعنی دادن خبر یا درخواست خدمت یا چیزی – نبوده بلکه خود انگیزهای برای نشاندادن فضل و دانش و هنر نویسندگی و خوشنویسی بهشمار میرفت. توجه به اسلوب نامهها، ذکر القاب و صفتهای مناسب، و رعایت حرمت و ادب به اقتضای موقعیت اجتماعی افراد ایجاب میکرد که دانستن فنون دبیری و نامهنویسی، معیار و محک سواد و دانش باشد. کتابهای فراوانی چون، چهار مقاله نظامیسمرقندی، قابوسنامه، التوسل الى الترسل، عتبه الکتبه، دستور الکاتب فی تعیین المراتب، منشآت قائم مقام، منشآت نشاط، مخزنالانشاء و … تا این اواخر، هنوز اعتبار خود را برای آموزش فن و هنر نامهنویسی از دست نداده بود.
قدیمترین کتابی که در این فن سراغ داریم رسالهایست از زمان ساسانیان به نام آئین نامهنگاری، [۴۸] که شامل ۴۳ بند و در ذکر خصوصیات نامه، مضمون، شروع و پایان و رعایت سلسله مراتب (شاهان، بزرگان، اشراف، فاتحان و خویشاوندان) میباشد.[۴۹]
کتابهای انشاء هر دوره، در عین حال، معرفی سنن و آداب و رسوم متداول زمان خویش است، و حاوی نمونههائی است که بتواند پاسخگوی نیازهای زندگی روزمره باشد. مثلا در کتاب انشاء دبستان، سال ۱۳۱۴ نمونه نامههائی است که کاربرد آن در جامعه، برای دانشآموز محسوس و روشن بود:
نامه دایه به خانم:
تصدقت شوم، چنانکه خاطر محترم مستحضر است تاکنون علاوه بر شیردادن آقازاده معظم به اندازه یک خدمتکار خدمات داخلی را نیز عهدهدار بوده، معهذا دو ماه است شهریه کمینه را مرحمت نفرمودهاند و حال آنکه از پریشانی جاریه کاملاً اطلاع دارند. استدعا آنکه امر فرمایند سیصد ریال حقوق گذشته را مرحمت نمایند تا رفع پریشانی شود.
پاسخ:
دایه خانم را مرقوم میدارد. نامه شما را قرائت، همیشه از خدمات شما ممنون بوده و هستم علت تأخیر مواجب نبودن امنیه بود. برای رفع آلودگی بیست تومان به توسط پست فرستادم تا آسوده خاطر مشغول خدمات باشید.[۵۰]
با همگانی شدن آموزش، نفوذ و تأثیر ادبیات اروپائی (ترجمه و اقتباس)، افزایش باسوادان رواج سادنویسی، حذف رسمیالقاب و عناوین، تأسیس و توسعه پستخانه، نامهنویسی نیز، مانند زمینههای دیگر ادبیات از قید تکلف و صنعت آزاد گردید.
گردآوری و انتشار نامههای خصوصی: دسترسی به نامههای خصوصی دیگران، طبعاً، آسان نیست، و برای گردآوری و یا انتشار آنها دشواریهائی است، که میتوان به عواملی چند مربوط دانست:
یک ـ مسائل سیاسی، سانسور، استفاده یا سوء استفاده از دستنوشتهها و عوامل مختلف دیگر، ویژگی راز و رمزگونهای به نامههای خصوصی بخشیده و چه بسا، در نامه از مخاطب درخواست میشد که پس از خواندن آنرا پاره کند یا به کسی نشان ندهد. نوشتن ابیاتی چون: ما اگر مکتوب ننویسیم عیب ما مکن، در بیان راز مشتاقان قلم نامحرم است، که بهانهای عذرخواه در تأخیر نامهنویسی است، در عین حال، نشان دهنده واقعیتی نیز میباشد.
کاربرد کنایه و رمز و ایهام و ابهام در نامهها، تنها برای ذوقآزمائی و استفاده از صنایع لفظی و معنوی نبوده، بلکه احتراز از بهرهبرداریهای مغرضانه، و آمادگی زمینه دفاعی، در قبال بازخواست کنندگان احتمالی، نیز در آن مستتر بوده است. در منشآت قائممقام، که سالها راهنمای نامهنگاری به شمار میرفت، آمده: «… به اقتضای جبن و احتیاطی که با لذات دارم به کنایه و رمز معتقدم تا از سعایت و غمز محترز باشم.» و در نامهای دیگر، قائممقام مینویسد: «مردی که اینجا بیپرده و حجاب حرف بزند، نادرتر از آن است که زنی در فرنگ بیچادر و نقاب راه برود.»
دو ـ اگر اصطلاح « محرمانه» را در مورد نامههای خصوصی به کار نبریم، دستکم، باید گفت نامه خصوصی – همانگونه که از نامش برمیآید ـ برای فرد معینی نوشته میشود و خواندن نامه دیگران، از نظر ادب اجتماعی، اخلاقی، قانون، ناپسند و در مواردی جرم محسوب میشود.
پس، این سؤال پیش میآید که آیا گردآوری و انتشار نامههای خصوصی در کتاب و مجله و روزنامه نادرست نیست؟ و اخلاق و قانون اجازه میدهد [۵۱] ـ البته نمیتوان حکم کلی داد، بستگی به نویسنده، موضوع نامه و مقتضیات دارد. معمولاً نامههای خصوصی بعد از مرگ نویسنده و با رضایت خانواده او انتشار مییابد. و در صورتی که مدعی خصوصی نداشته باشد، پس از سی سال جنبه اختصاصی خود را از دست میدهد. بدیهی است، در صورتی که این انتشار به آبرو و موقعیت و شخصیت فردی و اجتماعی کسی لطمه نزند.[۵۲]
سه ـ نامهنگاری به خویشاوندان و دوستان و آشنایان، آن رواج و عمومیتی را، که مثلاً در اروپا شاهد آن هستیم [۵۳]، ندارد. هر چند آمار دقیقی از نامههای خصوصی در دست نیست، ولی به نظر نمیرسد که نامهنویسی به نسبت ازدیاد باسوادان بیشتر شده باشد، با پرسشی که در این زمینه از ۶۸ نفر دانشجوی شهرستانی به عمل آمد، از مهر ماه ۱۳۶۶ تا خرداد ماه ۱۳۶۷ تنها چهار نفر از آنها (۸/۵ درصد) نامه نوشته بودند آن هم به پدر و مادرشان. و غالب آنان یادآور شده بودند که با تلفن از احوال خانواده باخبر میشویم، و یا تلگرافی تقاضای پول کردهایم. تعداد نامههائی که دانشجویان از پدر و مادرشان دریافت کرده بودند حاوی سی درصد بود. بعضی از دانشجویان ۶ نامه دریافت کرده و اصلاً جواب نداده بودند.[۵۴]
چهار ـ گردآوری نامههای خصوصی کار آسانی نیست، خانوادههایی که نامهها و وسائل خصوصی بزرگان فامیل را گردآوری و نگهداری کنند انگشت شمارند. از طرفی غالب نامههای خصوصی نسخه منحصری است و رونوشت یا اثری از آن نزد نویسنده باقی نمانده، به عبارت دیگر مواظبت و سلیقه گیرندگان و مخاطبان نامههاست که باعث از بین نرفتن آنها میشود. و مجموعههای نامههای شخصیتهایی که در سالهای اخیر انتشار یافته، مدیون دریافتکنندگان نامههاست.[۵۵]
یکی از قدیمترین مجموعه نامهها که در دست داریم فرائد غیاثی [۵۶] است و در اوائل قرن نهم نوشته شده. این کتاب از جلالالدین یوسف بن شمسالدین محمد مشهور به یوسف اهل که شامل نامههای پادشاهان و وزیران و قاضیان و صوفیان و … در ده باب [۵۷] است و به قول نویسنده: «… هیج تحفهای شایستهتر و هیچ هدیهای بایستهتر از آن ندید که رسالهای چند از ابکار افکار افاضل با فضایل دهر و اماثل بیمماثل عصر و شهسواران میدان فصاحت و شهرداران ایوان بلاغت در سلک اثبات با اشعار و ابیان منخرط گرداند و آن را …» یوسف اهل حدود ۵۰۰ نامه از ۱۸۸ نفر گرد آورده که اگر با دقت مورد مطالعه قرار گیرد، میتواند تصویری گویا از پدیدهها و رویدادهای تاریخی و اجتماعی قرن هشتم را، به ویژه در خراسان و هرات، عرضه دارد.
در سالهای اخیر به گردآوری و انتشار نامههای عدهای از شخصیتهای سیاسی و هنری و ادبی، همت گماشتهاند، که باید از: نامههای کمالالملک، نامههای صادق هدایت، نامههای دکتر مصدق، نامههای سیاسی دهخدا، نامههای نیمایوشیج به همسرش، نامههای صمد بهرنگی، و نامههای پراکندهای از شخصیتهای سیاسی و اجتماعی و ادبی که در مجله آینده و راهنمای کتاب منتشر شده، نام برد.[۵۸]
امید است اعتبار اجتماعی و فرهنگی و تربیتی اینگونه سندها و نامهها، که در حد خود، هر ورقش دفتری است، مورد توجه پژوهشگران و علاقهمندان به فرهنگ و تمدن و تاریخ این سرزمین قرار گیرد. بیگمان، نوشتن تاریخهای محلی و روشنگری پدیدهها و رویدادهائی که در گوشه و کنار کشور اتفاق افتاده، بدون توجه به نامهها، قراردادها، قبالهها، و خاطرههای پراکندهای که در دورافتاده ترین شهر و روستا نیز یافت میشود، مقدور نیست.
[۱] – معانی و مفاهیم و کاربردهای مختلف واژه «نامه» را در لغتنامه دهخدا بیابید.
[۲] – نامه تنسر تصحیح و تحشیه مجتبی مینوی، انتشارات دانشگاه تهران ۱۳۵۴، تنسر دانشمندی از ملوکزادگان و نزدیکان اردشیر بابکان بود، این نامه در پاسخ به هفده پرسشی است که گشنسب ، شاه طبرستان و دیلمان و رویان از تنسر نموده. هر چند نامه گشنسب در دست نیست، ولی پرسشهای او را میتوان در نامه تنسر یافت. این نامه بوسیله ابن مقفع از پهلوی به عربی ترجمه و در اوائل قرن هفتم هجری قمری بوسیله سید بهاءالدین محمدبن حسنبن اسفندیار به فارسی برگردانیده شده. تنسر در مقدمه نامه خود ـ که حدود پنجاد صفحه است ـ چنین آورده: «فرمودی در نبشته، مرا که تنسرم پیش پدر تو منزلت و عظمیبود و طاعت من داشتی در مصالح امور، او از دنیا رحلت کرد و از من نزدیکتر بدو، به فرزندان او هیچ کس نگذاشت. به درستی که جاوید باد روح او و باقی ذکر او. از تعظیم و احترام و اجلال و اکرام در حق من زیادت از حق من فرمودی (…) اما چون بدین جا رسیدی که از من رای میطلبی و به استئارت مشرف گردانیدی، بداند که …»
[۳] – قابوسنامه، تألیف امیر عنصرالمعالی کیکاوس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر بن زیار، با مقدمه و تصحیح سعید نفیسی، انتشارات فروغی. صاحب قابوسنامه در مقدمه نامه خود ـ که کتابی است برای همگان ـ به فرزندش مینویسد: «ای پسر چون من نام خویش در دایره گذشتگان دیدم، مصلحت چنان دیدم که پیش از آنکه نامه عزل به من رسد، نامهای اندر نکوهش روزگار و سازش کار، بیش از بهره از نیک نامییاد کنم و ترا از آن بهرهمند کنم (…) در هر بابی سخنی چند جمع کردم و آنچه شایسته و مختصرتر بود، اندر این نامه نوشتم … مبادا که دل تو از کاربندی این کتاب باز ماند.
[۴] – این نامه رسالهایست در بیان ماهیت فلسفه اولی و مباحث آن. بعضی از قسمتهای آن به صورت نامههای خلاصهایست که جداگانه آمده، از جمله نامه یعقوب بن اسحق کندی به علی بن جهم در یگانگی خدا و متناهی بودن جرم عالم، دیگر نامه کندی به احمد بن محمد خراسانی در بیان متناهی بودن جرم عالم، نامه کندی به المعتصم بالله چنین آغاز میشود: «خدای عمر تو را دراز کناد، ای پسر والاترین بزرگان گردآورندگان خوشبختیها، کسانی که هر کس به راهنمائی ایشان مستمسک شود، در دنیا و آخرت خوشبخت است. برترین صناعتهای انسانی از حیث منزلت و والاترین آنهااز حیث مرتبت صناعت فلسفه است که در حد علم به حقایق اشیاء به اندازه توانایی آدمیاست…» نامه کندی به المعتصم بالله. با مقدمه دکتر احمد فوأدالاهوانی، ترجمه احمد آرام، انتشارات سروش، ۱۳۶۰ صفحات ۲۴ و ۶۳٫
[۵] – منشآت قائم مقام، با مقدمه و تصحیح محمد عباسی، انتشارات شرق ۱۳۵۶٫
[۶] – پیغمبر دزدان، با مقدمه و توضیحات دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی، انتشارات راه نو، چاپ هشتم ۱۳۶۳٫ این نامهها، پیش از آنکه به دست مخاطب برسد، بوسیله علاقهمندان و صاحبان ذوق رونویسی و از بر میشد.
[۷] – میرزا عبدالوهاب، معتمدالدوله نشاط، ادیب و شاعر و خوشنویس. زمان فتحعلیشاه قاجار. نامههای نشاط، از نظر انشاء و از نظر خط، سرمشق قرار میگرفت. نگاه کنید به کتاب خط و خطاطان. از ابوالقاسم رفیعی، چاپ سیمرغ ۱۳۴۵، صفحه ۱۶۱ و ۱۶۲٫
[۸] – از ادبیات دیگر کشورها، که بفارسی ترجمه شده میتوان به نامههای ایرانی و بابا لنگ دراز اشاره نمود. الف – نامههای ایرانی مونتسکیو، ترجمه حسن ارسنجانی انتشارات مروح ۱۳۲۰ . مونتسکیو کتاب «نامههای ایرانی» را در سال ۱۷۲۱ نوشت. این کتاب که انتقاد سیاسی و اجتماعی از اوضاع فرانسه است به صورت نامههائی است از زبان یک نفر اصفهانی که از پاریس به دوست خود در اصفهان مینویسد. ب – بابا لنگ دراز، نوشته خانم جین وستر، ترجمه داریوش شاهین، نشر زرین. داستان کتاب به صورت نامههائی است که دختری از پرورش گاه به نیکمردی مینویسد که فقط پاهای دراز او را از کنار پلهها دیده است.
[۹] – «میتوان از مکاتبات رشیدی، تألیف فضلالله رشیدی (قرن هشتم و نهم) فرائد غیاثی (قرن هشتم) تحفه بهائی تألیف اسمعیل بن نظام الملک ابرقوئی (۷۴۶)، مکاتبات دیوانی خواجه شهابالدین عبدالله مروارید (۹۲۲) و مجموعه منشآت و مکاتبات، نامهها و فرمانهای سلجوقی خوارزمشاهی، تیموری و صفوی (خطی کتابخانه سلطنتی) نام برد.» از تقریرات دکتر غلامحسین صدیقی استاد دانشکده علوم اجتماعی.
[۱۰] – دهخدا در نامهای به یکی از دوستانش مینویسد: «… تنها خواهشی که میکنم. در صورت رد یا قبول، این آخرین اثر وجود من که آبروی من است پیش کسی ریخته نشود و سر را از خودشان تجاوز ندهند. و در نامهای دیگر دهخدا به ابوالحسن معاضدالسلطنه (پیرنیا) مینویسد: « استدعا میکنم کاغذ مرا به احدی نشان ندهید.» نامههای سیاسی دهخدا، به کوشش ایرج افشار انتشارات روزبهان ۱۳۵۸ صفحههای ۱۲ و ۲۶.
[۱۱] – شرح ماجری را در کتاب تاریخ ایران باستان، تالیف حسن پیرنیا (مشیرالدوله) جلد دوم (کورش) انتشارات ابن سینا ۱۳۴۴ چاپ چهارم صفحه ۲۳۵ به بعد بخوانید.
[۱۲] – تاریخ هردوت ترجمه ع، وحید مازندرانی، چاپ فرهنگستان ادب و هنر ایران ([؟]تاریخ) صفحه ۷۰٫
[۱۳] – Constance.
[۱۴] – تاریخ ایران در زمان ساسانیان. تالیف کریستن سن صفحه ۲۶۳
[۱۵] – اسناد و نامههای تاریخی و اجتماعی دوره صفویه تألیف دکتر ز. ثابتیان، انتشارات ابن سینا ۱۳۴۳ صفحه ۱۱۶ و ۱۱۷.
[۱۶] – تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهاردهم ۱۳۵۷ جلد اول صفحه ۹۱٫
[۱۷] – Reims یکی از شهرهای فرانسه (رمس نوشته و رنس خوانده میشود).
[۱۸] – یادبودنامه صادق هدایت، به مناسبت ششمین سال درگذشت او. انتشارات امیرکبیر ۱۳۳۶ صفحه ۴۵۹.
[۱۹] – تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهاردهم ۱۳۵۷ جلد اول صفحه ۱۲٫
[۲۰] – نامههای سیاسی دهخدا، به کوشش ایرج افشار، انتشارات روزبهان، ۱۳۵۸ صفحه ۲۴.
[۲۱] – Lucien Scheler.
[۲۲] – Vichy مقر حکومت ژنرال پتن در زمان اشغال فرانسه به وسیله قوای هیتلر از ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۴.
[۲۳] – نامههای تیرباران شدها، ترجمه محمود تفضلی، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم ۱۳۵۷، مقدمه.
[۲۴] – مجله آینده، سال هشتم، فروردین ۱۳۶۱ شماره ۱ صفحه ۴۲ و ۴۵ تا ۴۷.
[۲۵] – زمینه فرهنگشناسی، تألیف محمود روحالامینی، انتشارات عطار، ۱۳۶۵، مبحث خصوصیات فرهنگ و مبحث فرهنگپذیری.
[۲۶] – قابوسنامه، به کوشش سعید نفیسی، انتشارات فروغی، چاپ چهارم ۱۳۳۷، صفحه ۵۰٫
[۲۷] – نامههای کمالالملک به کوشش علی دهباشی، انتشارات بزرگمهر ۱۳۶۶ صفحه ۹۱٫
[۲۸] – معمولا همه روزگار را قدر ناشناس و قیمت ناشناس میدانند. ولی در اینجا به قیمتشناسی متصف گردیده.
[۲۹] – همان منبع صفحه ۱۹۶.
[۳۰] – نامواره دکتر محمود افشار به کوشش ایرج افشار جلد سوم ۱۳۶۶ صفحه ۱۶۲۴.
[۳۱] – مجله آینده، سال دهم اردیبهشت و خرداد ۱۳۶۳ شماره ۲ و ۳ صفحه ۲۳۶٫
[۳۲] – نامههای صمد بهرنگی، انتشارات امیرکبیر ۱۳۵۷ صفحه ۲۶٫
[۳۳] – گویا محققان با بررسی شیوه نگارش هیتلر، معتقدند که وی در سالهای آخر زندگی، از درد و ناراحتی جسمانی رنج میبرده است.
[۳۴] – Bazin ، کشیش فرانسوی و طبیب نادر شاه.
[۳۵] – Pare Roger مسؤول کلیسا.
[۳۶] – نامههای طبیب نادرشاه، نوشته پادری بازن فرانسوی، ترجمه دکتر علیاصغر حریری، انتشارات شرق ۱۳۶۵ صفحه ۲۰ و ۲۲.
[۳۷] – هرچند که باید بیشتر آنها را گزارشات سیاسی درباره اوضاع ایران به شمار آورد تا نامههای خصوصی.
[۳۹] – همان، صفحه ۳۹٫
[۳۹] – مجله آینده، سال نهم خرداد و تیر ۱۳۶۲ شماره ۳ و ۴ صفحه ۲۳۸، در این شماره مجله ۳۲ نامه، دستخط مظفرالدین شاه که به دکتر خلیلخان اعلمالدوله نوشته است، آمده.
[۴۰] – همان صفحه ۲۳۳٫
[۴۱] – قابوسنامه، باب آئین کاتب و شرط کاتبی.
[۴۲] – درباره شیوههای نویسندگی به سبکشناسی مراجعه شود.
[۴۳] – سبکشناسی، تصنیف محمد تقی بهار، انتشارات امیرکبیر ۱۳۵۵ جلد دوم صفحه ۳۸۵ به نقل از التوسل الی الترسل تألیف بهاءالدین محمد بن موید بغدادی.
[۴۴] – سبکشناسی، جلد سوم، صفحه ۱۶۸ به نقل از تاریخ الفی.
[۴۵] – اسناد و نامههای تاریخی و اجتماعی دوره صفویه، تالیف دکتر ثابتیان، انتشارات ابن سینا. ۱۳۴۳ صفحه۱۴۱، مؤلف تمامینامه را که ۷۵ صفحه است از خلاصهالتواریخ نقل نموده.
[۴۶] – Pape Innocent.
[۴۷] – استاد و مکاتبات سیاسی ایران به اهتمام دکتر عبدالحسین نواثی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ۱۳۶۳ صفحه ۶۷ تا ۷۳٫
[۴۸] – تلفظ پهلوی این رساله «آئینک، نامک یکتبونیشنپه (هزوارش) است.
[۴۹] – استاد و نامههای تاریخی و اجتماعی دوره صفویه تألیف دکتر ثابتیان نشر ابنسینا ۱۳۶۳ صفحه ۲۶ به نقل از رساله پهلوی ترجمه به انگلیسی متعلق به دکترصادق کیا.
[۵۰] – انشاء مفید، برای کلاسهای سوم و چهارم دبستان، چاپ دوازدهم، کتابفروشی اسلامیه.
[۵۱] – حتى نبش قبر نیز بعد از سی سال مجاز است.
[۵۲] – در هر حال مواردی که انتشار نامه، عکس، شعر و قول افراد باعث دلتنگی و دشمنی و شکایت گردیده است، کم نیست.
[۵۳] – در کشورهای اروپایی نامهنویسی و خاطرهنویسی بخشی از گذران اوقات فراغت است، به ویژه در مسافرتها، البته سیستم سریع نامهرسانی و حرمت نگهداشتن برای نامهها نیز عاملی مؤثر است. این گونه اسناد، در پژوهشهای اجتماعی و تاریخی و شناخت شخصیتها فراوان مورد استفاده قرار میگیرد.
[۵۴] – دانشجویی چند نامه را که از پدرش دریافت داشته بود، در اختیار من گذاشت. یکی از نامهها، که شش صفحه بود. حاوی پند و اندرز، تشویق به درس، ترساندن از تهران و تهرانیها و توجه دادن به معاشرتها بود. و از او خواسته بود که هفتهای یک نامه برایش بنویسد و آن دانشجو حتی یک نامه به پدرش ننوشته بود.
[۵۵] – در مقدمه «نامههای کمال الملک» که بیشترین آنها به دکتر غنی نوشته شده، آمده است: دکتر غنی با دقت بسیار این نامهها را به ترتیب تاریخ دریافت آن در صفحات آلبومیچسبانده و در کنار هر نامه پاکت آنرا نیز قرار داده بود. به نقل از جلد پنجم یادداشتهای دکتر غنی با عنوان نامههای کمالالملک و محمد قزوینی به دکتر قاسم غنی زیر نظر سیروس غنی با مقدمههاله اسفندیاری چاپ لندن.
[۵۶] – فرائد غیاثی تألیف جلال الدین یوسف اهل، به کوشش دکتر حشمت مؤید، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران جلد اول ۱۳۵۶ و جلد دوم ۱۳۵۸٫
[۵۷] – باب اول، نامههای سلاطین و امرا ـ باب دوم نامههای صواحب و وزراء ـ باب سوم نامههای سادات و نقباء ـ چهارم: قضات و ولات ـ پنجم، موالی و اهالی ـ ششم: مشایش ـ هفتم: مناشیر و امثال ـ هشتم: فتح قلاع و بقاع ـ نهم: مصائب و واقعات ـ دهم نامههای متفرقه. تاکنون پنج باب آن بوسیله بنیاد فرهنگ ایران منتشر شده (جلد اول شامل باب اول و جلد دوم شامل باب دوم تا پنجم). امید است که ابواب دیگر نیز منتشر شود
[۵۸] -. تا آنجا که اطلاع داریم نامههای شخصیتهای دیگری نیز در دست جمعآوری است.