حاشیه‌ای بر حسب حال

« حاشیه­‌ای بر حسب ­حال »

از آن هنگام که درباره سرگذشت و سرنوشت اولین دانشگاه ایران به «حسب­ حالی بنوشتیم و شد ایامی‌چند». (به روزنامه اطلاعات ۲۴ مرداد ۱۳۷۱ مراجعه شود) تا به امروز، نکته­‌ها و توضیح‌­ها و «حاشیه»­هائی افزوده شده است که خود قسمتی از «متن» است. اجازه بدهید، گزارش‌­گونه‌ای عرضه دارم: انتشار «حسب‌­حال» خصوصاً بعد از چاپ ­شدن در روزنامه اطلاعات، ـ که بدین­وسیله از فرصت استفاده کرده و مراتب تشکر خود را ابراز می‌دارم ـ با استقبالی درخور توجه روبرو گردید. استادان و دانشجویانی که در این دانشکده درس گفته و درس خوانده­‌اند، و نیز علاقه­‌مندان دیگر حفظ و نگهداری بناهای تاریخی و فرهنگی، به وسیله نامه و تلفن و آمدن به دانشکده اظهار داشتند که آنچه را نگارنده به زبان قلم آورده آنان در دل دارند:

الف ـ در معرفی بیشتر این بنا نکته­‌ای از قلم افتاده بود. اینکه شعرهائی که به مناسبت بر پیشانی ساختمان کتابخانه و تالار و ایوان‌ها نوشته شده به خط عماد الکتاب [۱] ،خطاط مشهور است که امروز علاقه­‌مندان به خوش­نویسی «سرمشق»­های او را به بهای گران می‌خرند.

ـ یکی از استادان بازنشسته که در سال ۱۳۱۹ از دانشکده ادبیات لیسانس گرفته بود، از نظم و تربیت کتابخانه در سالهای ۱۳۱۵ و ۱۳۱۶ که پروین اعتصامی‌معاونت و در عین­ حال مدیریت کتابخانه را به عهده داشت، تعریف می­کرد. وی اظهار میداشت که پروین اعتصامی‌پشت جلد بعضی از کتاب‌ها، در کنار شماره گتاب صفحه‌­ای حاوی اظهارنظر درباره کتاب الصاق می­کرد که شاید هنوز باقی مانده باشد (آن کتاب‌ها، بعدها، به کتابخانه دانشکده ادبیات فعلی منتقل گردید.)

ـ کهن­ترین فهرستی که از استادان این دانشکده (استادان دارالمعلمین‌عالی) در دست است مربوط به سال تحصیلی ۱۲- ۱۳۱۱ می­باشد که تعداد آنها ۲۰ نفر است که ۱۲ نفر آنها ایرانی و ۸ نفر فرانسوی است. دوازده استاد ایرانی که دارالمعلمین‌­عالی و دانشسرای‌عالی با نام آنان پیوند خورده و خوشبختانه یکی از آنها (دکتر محمود حسابی) زنده است عبارتند از: عباس اقبال، احمد بهمنیار [۲] ، اسداله بیژن، محمود حسابی، ابوالقاسم زوالریاستین، رضازاده شفق، عبدالحسین شیبانی (وحید­الملک)، عیسی صدیق، حسن فروزان، مسعود کیهان و نیز آقایان آقا سید کاظم عصار و بدیع‌­الزمان فروزانفر، که از مدرسه‌­عالی سپهسالار به دانشکده ادبیات می­آمدند[۳].

علاوه بر استادان فوق، از فهرست هفتاد نفری استادان دانشکده ادبیات و دانشسرای‌عالی در سال ۱۳۲۲، بایستی از استادانی که از آثارشان پس از نیم قرن مرجع و مأخد ارزنده­ای برای دانشجویان است، و بعضی از آنان خوشبختانه سالم و در کار تحقیق و افاضه اند، نام برد:

امیر هوشمند، موسی بروخیم، ملک­الشعرا بهار، احمد بهمنش، عیسی بهنام، خان‌­بابا بیانی، ابراهیم پورداود، مهدی جلالی، علی­‌اصغر حکمت، پرویز خانلری، حسین خطیبی، رشید یاسمی، رعدی آذرخشی، غلامحسین زیرک­زاده، فاطمه سیاح، علی­‌اکبر سیاسی، غلامحسین صدیقی، ذبیح­‌اله صفا، لطف‌علی صورتگر، محمدحسین فاضل تونی، نصراله فلسفی، محمد فیاض، عبدالعظیم قریب، مهدی قمشه­‌ای، محمد­حسین گنجی، محمدتقی مدرس رضوی، احمد مستوفی، محمد معین، محسن‌مقدم، محمد مقدم، یحیی مهدوی، سعید نفیسی، منوچهر وارسته، علینقی وزیری، جلال همائی، محمدباقر هوشیار[۴].

ب ـ یادآوری عده‌ای از استادان و سروران به نگارنده: «که بایستی در حسب حال به دارالفنون اشاره بیشتری می‌شد، و این کافی نبود که در زیرنویس، گذرا از آن نام برده شود. نکته‌ای به‌جاست. هرچند که هدف نگارنده تنها توجه دادن به این بنا بود که گویا خطری فوری آنرا تهدید می‌کرد. حال که انشاءاله مقداری از نگرانی‌ها کاسته شده و مستقیم و غیرمستقیم شنیده‌ایم که نه تنها این بنای تاریخی خراب نمی‌شود، بلکه برای مدیریت و نگهداری آن نیز کوشش خواهد شد، بی مناسب نیست که از دارالفنون سخنی به میان آید.

بی‌­گمان دارالفنون از بناهای افتخارآمیز تاریخی و فرهنگی ایران است و اگر روزی اجبار داشته باشیم که یکی از این دو بنای تاریخی را حفظ کنیم، بدون تردید باید دارالفنون را انتخاب کرد. (البته این فرض است و الاّ چنان روزی و چنین اجباری پیش نخواهد آمد.)

دارالفنون در ۱۲۶۸ یعنی بیش از صد و چهل سال پیش به همت میرزا تقی‌خان امیرکبیر ساخته شده و اولین مدرسه و دبیرستان نظام و دانشکده فنی ایران است که به هزینه و با نظارت و مراقبت دولت ساخته شده. این ساختمان عظیم، از بناهای سنتی و معرف سبک معماری دوره قاجاریه است. محل «وزارت جلیله معارف»[۵] از آغاز تاسیس، سالها در طبقه دوم دارالفنون بود. در اوائل سلطنت رضاشاه، وزارت معارف به محل فعلی یعنی خانه سابق ظل‌­السلطان در خیابان اکباتان (ملت) انتقال یافت. این ساختمان نیز از بناهای تاریخی است و تالار آئینه آن که بعدها به کتابخانه تبدیل شد، یکی از شاهکارهای هنری قرن گذشته است، بایستی در نگاهداری آن کوشید.

می­‌توان گفت بیش از یک قرن دارالفنون مرکز معتبر تعلیم و تربیت کشور و کانون فعالیت­های علمی‌و فرهنگی بود[۶]. در ۱۳۱۳ کنگره جهانی فردوسی در تالار دارالفنون که در ۱۳۰۷ خورشیدی بازسازی شده بود برگزار گردید. در سال ۱۳۲۹ دبیرستان دارالفنون که بهترین دبیرستان دولتی به شمار می‌رفت، به دوره پیش دانشگاهی تبدیل شد، بدین‌­معنی که تمام کلاس­های ششم متوسطه (ادبی ـ طبیعی ـ ریاضی) تنها در دارالفنون جمع گردید و دبیرستان‌­های دیگر ـ که تعدادشان زیاد نبود ـ مجاز بودند از اول تا پنجم متوسطه داشته باشند[۷].

به تدریج با گسترش شهر به طرف شمال و دشواری‌های جمعیتی، صنعتی، ترافیکی شهر، و بالاخره با ضربه‌ه­ای که در بمباران تهران (در جنگ تحمیلی) به ساختمان‌ها و خیابان‌های پیرامون دارالفنون وارد آمد، عملاً چراغ رونق این مرکز فرهنگی به خاموشی گرایید ولی خوشبختانه با پایان یافتن جنگ ارامش و بازسازی شامل دارالفنون نیزآغاز گردید و اکنون به مرکز تربیت­‌معلم تبدیل‌گردید.

این دو بنای تاریخی و علمی‌و فرهنگی، شاید مناسب‌ترین محل برای موزه‌های آموزشی، گردهم­آئی‌­ها و نمایشگاهه‌ای فرهنگی باشند. البته این اقدام آسان نخواهد بود و نیاز به صرف هزینه­‌های سنگین دارد. ولی مطمئناً هزینه­‌ای که برای حفظ و نگهداری بنائی تاریخی چون دارالفنون صرف شود، به مراتب از هزینه ساختن موزه‌ای جدید کمتر است. معمولاً در همه کشورها، بناهای تاریخی را ـ حتی اگر هزینه نگاهداری آن بیشتر باشد ـ به موزه اختصاص میدهند، و جزئی از میراث فرهنگی است.

بناهای تاریخی و هنری که معرف معماری سنتی و هویت فرهنگی است، هنوز در بین ساختمان‌های دولتی و غیر‌دولتی کم نیست و با گرانی «کاذب» بهای زمین، حفظ و نگهداری آنها همت و تلاش و آگاهی می‌­طلبد.

ج ـ چاپ «حسب ­حال» در روزنامه اطلاعات و وسعت نشر خبر، تا انجا که نگارنده از آن اطلاع دارد، درخور توجه است. تعداد کسانی که پس از مطالعه روزنامه ـ از دوستان و همکاران و آشنایان و دانشجویان ـ مطلب را با نگارنده در میان گذاشته، کم نبودند. عده زیادی از استادان و فارغ­‌التحصیلان سابق این دانشکده، دو روز پس [از] چاپ مطلب، یعنی در بعدازظهر دوشنبه ۲۶ مرداد ماه ۱۳۷۱ به دانشکده آمدند. جمعی در حدود سی نفر در بین آنان از فارغ‌التحصیلان سال ۱۳۱۲ این دانشکده، تا فارغ التحصیلان ۱۳۴۵ بودند که خبر تخریب احتمالی بنا آنها را به دانشکده کشانده بود. چند نفری از آنان بیش از نیم قرن بود که از اینجا فارغ­‌التحصیل شده بودند.

این گردهم­ایی، با نشست و گفتگویی همراه بود، هرکس خاطره داشت. جمعی از آنان ـ به ویژه بازنشستگان ـ پیشنهاد می‌کردند، که خوب است امکانی فراهم شود که فارغ­‌التحصیلان گذشته ماهی یک ­بار به اینجا بیایند، یکی دو ساعت را در این فضا بگذارند.این علاقه‌­مندی به ­حدی بود که قرار گذاشتند وقت دیگر، یعنی بعدازظهر سی‌ام شهریور که به اینجا می­‌آیند از استادان و فارغ­­‌التحصیلانی که در این بنا و فضا تدریس و تحصیل کرده­‌اند دعوت نمایند. چند نفری بر آن شدند که با آشنائی و ارادتی که از نزدیک با استاد دکتر محمود حسابی، تنها یادگار استادان دارالمعلمین‌­عالی، و نیز استادان دانشسرای‌عالی را که می­شناسند، به این جلسه صلا بزنند.

رقیب گفت بر این در چه می­کنی شب و روز      چه می­کنم؟ دل گمگشته باز می‌جویم

کلام آخر

دارالمعلمین­‌عالی، دانشسرای‌عالی، دانشکده ادبیات، سازمان لغت‌نامه دهخدا، موسسه جغرافیا، موسسه زبان‌های خارجی، موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی و بالاخره دانشکده علوم اجتماعی یکی پس از دیگری، دوران «خوش نشینی» را در این باغ و بنای نگارستان، به سر برده و دیر یا زود محل و محله را ترک گفتند.

هرکه آمد عمارتی نو ساخت            رفت و منزل به دیگری پرداخت

وان دگر پخت همچنان هوسی            واین عمارت به سر نبرد کسی

و از نیمه شهریورماه به بعد لیس فی الدار غیره دیار. من و باغبان پیر نیز، الزاماً و «طبق مقررات» به دانشکده جدید رفتیم. ولی دوشنبه بعد از ظهرها که بر طریق معهود به آنجا می‌رویم نگهبان آشنا، با خوشروئی پذیرایم می‌­شود.

دیروز پیش از انکه کلام آخر را بنویسم، از خلوت ­بودن شهر در روز تعطیل (میلاد حضرت رسول(ص)) استفاده کرده و سری به دارالفنون و دانشکده علوم اجتماعی زدم، این دو بنای کهن، اولین مراکز علمی‌و دانشگاهی، نیاز به مرمت و مراقبت فوری دارد. به قول معروف «خرج دارد» وگرنه سریع‌­تر از آنچه تصور رود، ویران خواهد شد. اجازه دهید با جمله­‌ای از «حسب ­حال» عرایضم را پایان دهم: «… این رسالتی نیست که تنها بر عهده دانشگاه تهران باشد بلکه از جمله اقداماتی است که وزارت آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شهرداری، استانداری، سازمان میراث فرهنگی، سازمان حفظ محیط زیست، سازمان برنامه و بودجه، نهاد ریاست جمهوری و همه سازمان‌ها و نهادها و همه کسانی که به میراث کهن فرهنگی آشنائی دارند (که طبعاً علاقه‌مند نیز هستند) نبایستی نسبت به آن بی­تفاوت باشند و احساس مسؤولیت نکنند».

۲۵ شهریور ۱۳۷۱

محمود روح­‌ا­لامینی


[۱] – میرزا محمدحسین قزوینی ملقب به عمادالکتاب از استادان خوش­نویس خط نستعلیق و مروج «رسم­‌الخط» است. کتابت نسخه شاهنامه معروف به «امیر بهادری» از اوست وی در سال ۱۳۱۵ درگذشت (لغت­نامه دهخدا).

[۲] – متاسفانه اطلاع یافتیم که چند ماه پیش نام دبیرستان و خیابانی در کرمان که به نام بهمنیار بوده تغییر داده شده، امید است اولیاء امور کرمان برای شناخت استاد بهمن­یار، لااقل به فرهنگ معین و لغت­نامه دهخدا و آثار معظم­له مراجعه نمایند و با اعاده نام بهمن­یار، دبیرستان و خیابان مزبور، نگذارند نام این دانشمند که از مفاخر ادب و فرهنگ ایران است به دست فراموشی سپرده شود. بدیهی است این امر به هیچ ­وجه به ­معنی بی­‌توجهی به نام‌­های جانشین شده نیست.

[۳] – نقل از سالنامه دارالمعلمین‌­عالی، چاپ ۱۳۱۲٫

[۴] – برای اطلاع بیشتر به سالنامه دانشسرای‌عالی چاپ ۱۳۲۲ مراجعه شود.

[۵] – وزارت معارف بعدها به وزارت فرهنگ و بالاخره به وزارت آموزش و پروش تغییر نام داد.

[۶] – ارنست اورسل در صدوده سال پیش می‌­نویسد: «… دو روزنامه تهران به نام‌های «ایران» و «اطلاع» در دفتر همین مدرسه (دارالفنون) نوشته شده و در چاپخانه (باسمه خانه) سلطنتی چاپ می­شد.» – سفرنامه اورسل ترجمه علی‌­اصغر سعیدی انتشارات زوار ۱۳۵۳ صفحه ۱۶۴٫

[۷] – این تجربه یک سال پیش به تائید وزارت آموزش و پرورش (فرهنگ سابق) دوباره اجازه داد که دبیرستانهای دیگر تهران کلاس ششم نیز داشته باشد.